کتاب کلاس سومی ها، فرشته

Third Grade Angels
کد کتاب : 27371
مترجم :
شابک : 978-6226839266
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 118
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 4 اردیبهشت

«جری اسپینلی» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب کلاس سومی ها، فرشته اثر جری اسپینلی

کتاب «کلاس سومی ها، فرشته» اثری نوشته ی «جری اسپینلی» است که اولین بار در سال 2012 چاپ شد. «جورج» که دوستانش او را «سادز» صدا می زنند، به تازگی به کلاس سوم رفته است. معلم او، خانم «سیمز»، هر ماه مسابقه ای را برگزار می کند تا مشخص شود کدام دانش آموز لیاقت دریافت لقب «فرشته» را دارد—کدام دانش آموز خوش رفتارتر و مهربان تر از بقیه، و در کل یک دانش آموز نمونه است. «سادز» تصمیم گرفته اولین کسی باشد که «فرشته» می شود، اما همیشه خوب بودن انگار سخت تر از چیزی است که او قبلا فکرش را می کرد. آیا او باید حتی خارج از مدرسه هم خوب باشد؟ و وقتی خانم «سیمز» آنجا نیست که ببیند «سادز» در حال انجام دادن کارهای خوب است، آیا کارهای خوب او اصلا به حساب می آیند؟

کتاب کلاس سومی ها، فرشته

جری اسپینلی
جری اسپینلی، زاده ی 1 فوریه ی 1941، نویسنده ی رمان های کودک و نوجوان اهل آمریکا است. او زمان خود را در کالج گتیسبورگ، صرف نوشتن داسان های کوتاه می کرد و سردبیر مجله ی ادبی کالج نیز بود. اسپینلی در سال 1977 با یکی دیگر از نویسندگان کودک و نوجوان، آیلین مسی ازدواج کرد و این دو به همکاری هم کتاب های خود را تولید می کنند. جری و آیلین صاحب 6 فرزند و 21 نوه هستند.
نکوداشت های کتاب کلاس سومی ها، فرشته
A warm, funny return to elementary school.
بازگشتی صمیمانه و خنده دار به مدرسه ی ابتدایی.
Barnes & Noble

A story kids will relate to, with valuable messages about character and motives.
داستانی که کودکان با آن ارتباط برقرار می کنند، با پیام هایی ارزشمند درباره ی شخصیت و انگیزه.
School Library Journal School Library Journal

An entertaining read.
اثری سرگرم کننده.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب کلاس سومی ها، فرشته (لذت متن)
دوست نداشتم کلاس اولی نینی کوچولو باشم. (نینی کوچولو نبودم.) دوست نداشتم کلاس دومی پیشی تپلو باشم. (سگ ها را دوست داشتم.) این همه مدت منتظر بودم تا فرشته بشوم و حالا فرشته ام! امروز اولین روز کلاس سوم بود.

نوبت من که شد، با من دست داد و گفت: «خوش آمدی، فرشته جورج.» فقط معلم ها بهم می گویند «جورج». اسم واقعی ام «سادز» است.

وقتی همه سر جاهایمان نشستیم، خانم «سیمز» بزرگترین لبخندی را که تا حالا دیده بودم، بهمان زد. همان موقع فهمیدم ما بهترین شاگردانی هستیم که او تا حالا داشته است. من هم در جواب بهترین لبخندم را تحویلش دادم.