کتاب هزارتوی پن

Pan's Labyrinth
کد کتاب : 81353
مترجم :
شابک : 978-6003539587
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 15 مهر

هزار توی پن
Pan's Labyrinth
کد کتاب : 27774
مترجم :
شابک : 978-6222192389
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب هزار توی پن اثر کورنلیا فونکه

کتاب "هزار توی پن" حاصل یک همکاری درخشان بین اساتید داستان نویسی است . "هزار توی پن" با صحنه های شگفت انگیز و داستان های کوتاه فریبنده که از فرهنگ عامه بر گرفته شده، تکمیل می شود. این داستان جادویی خوانندگان را به سمت دنیای شوم ، جادویی و جنگ زده ی دوران جنگ داخلی اسپانیا هدایت می کند که مملو از شخصیت های پرمایه ای همچون فون های حیله گر ، سربازان قاتل ، هیولا های کودک خوار ، شورشیان شجاع و یک شاهزاده خانم است که مدت هاست گم شده و امید دارد که دوباره به جمع خانواده بپیوندد.
داستان در تابستان سال 1944 ، پنج سال پس از جنگ داخلی اسپانیا ، در اوایل دوره ی "فرانسوا" اتفاق می افتد و روایت دنیای واقعی را با دنیایی اسطوره ای در هم می آمیزد. خط اصلی داستان "هزارتوی پن" بر هزار تو و یک موجود ساده لوح مرموز ، که شخصیت اصلی داستان با او در تعامل است ،متمرکز می باشد. "افلیا" با مادر و ناپدری خود زندگی می کند، ناپدری او ماکیس اسپانیایی را که با رژیم فرانسوی در منطقه می جنگند، دستگیر می کند و مادر "افلیا" که باردار است، به شدت بیمار شده. "افلیا" با چندین موجود عجیب و جادویی روبرو می شود که از شخصیت های محوری داستان "هزار توی پن" هستند و او را در مسیر داستان هدایت می کنند...
"گیلرمو دل تورو" ، نویسنده و کارگردان اسپانیایی برنده اسکار و "کورنلیا فونکه "نویسنده ی پرفروش ، با همراهی یکدیگر فیلم سینمایی "هزار توی پن" را به رمانی تخیلی، قهرمانی و تاریک برای خوانندگان در تمام سنین تبدیل کرده اند. فیلم "هزارتوی پن " نامزد و برنده ی جوایز بین المللی بسیاری بوده، که از جمله ی آن ها می توان به بردن جایزه ی بهترین کارگردانی هنری، بهترین فیلم برداری، نامزدی بهترین فیلم نامه ی غیراقتباسی و نامزدی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در گلدن گلوب سال ۲۰۰۷ در کنار بردن بفتای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اشاره کرد.

کتاب هزار توی پن

نکوداشت های کتاب هزار توی پن
Reminiscent of C.S. Lewis’s Chronicles of Narnia series and Lewis Carroll’s Alice’s Adventures in Wonderland, this creatively cryptic tale will enchant readers who delight in fantasy.
کتاب هزار توی پن ،یادآور مجموعه ی نارنیا از سی اس لوئیس و ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب از لوئیس کارول است ، این داستان خلاقانه و رمزآلود خوانندگانی را که از خیال پردازی لذت می برند ، مسحور می کند.
School Library Journal School Library Journal

Fans of the film will enjoy this in-depth exploration and reimagining of the source material, while newcomers will have no trouble getting into the story, though its dark themes and occasional gruesome scenes aren’t for the faint-hearted.
طرفداران فیلم هزار توی پن ، از این کاوش و تجسم دوباره ی وقایعی که در اثر اصلی رخ داد، لذت می برند ، در حالی که تازه واردان نیز مشکلی برای ارتباط برقرار کردن با داستان ندارند؛ گرچه مضامین تاریک و صحنه های وحشتناک گاه و بیگاه، چندان مناسب قلب های ضعیف نیست.
 Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب هزار توی پن (لذت متن)
از میان ساختمان های ویران کاروانی کوچک از ماشین های بنتلی سیاه به دیدرس می آیند. گلگیرهای کرومی درخشان و صاف از برابر دوربین می گذرند؛ تمام نشان های رسمی و پرچم های فاشیستی را بر خود دارند. داخلی. ماشین مرکزی- همان زمان کسی از پنجره ی ماشین بیرون را نگاه می کند: او افلیاست. لباسی گشاد و اندکی فرسوده به تن دارد؛ نه چندان زیبا. روی پاهایش کتابی از قصه های پریان باز است. دوربین، یکی از نقاشی های آبرنگ زینت بخش صفحه را دنبال می کند: نقشی از دختری کوچک که همراه چندین پری که اطرافش پرواز می کنند می رقصد. کنار افلیا، بسته ی کوچکی از کتاب هایی مشابه تسمه پیچ شده اند. کارمن: افلیا، نمی فهمم چرا باید این همه کتاب با خودت می آوردی. افلیا نگاه خیره اش را به صندلی طرف مخالفش برمی گرداند؛ جایی که مادرش، کارمن -بیست و هشت ساله- چرت می زند. شکم بسیار بزرگش نشانگر ماه های آخر حاملگی اش است و او هم موهایی تیره دارد. کارمن: مثلا داریم می ریم ییلاق، بیرون شهر، هوای تازه. کتاب را از افلیا می گیرد. کارمن: قصه های پریان؟ تو بزرگ تر از اونی که سرت رو با همچین اراجیفی پر کنی. مکث می کند، حال تهوع دارد. کارمن: بگو ماشین رو نگه دارن لطفا! افلیا به پنجره ی کشویی میان صندلی های عقب و جلوی ماشین می زند. راننده نگه می دارد.