کتاب ترانه ی کافه ی غم زده

The Ballad of the Sad Café
کد کتاب : 70649
مترجم : امیرعباس علیزاده
شابک : 978-9642092598
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 112
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1951
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

آواز کافه غم بار
The Ballad of the Sad Café
کد کتاب : 28782
مترجم :
شابک : 978-6226863377
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1951
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب آواز کافه غم بار اثر کارسن مک کالرز

آواز کافۀ غم‌بار سومین رمان کارسون مکالرز، نویسندۀ زن امریکایی، است که در سال 1951 منتشر شد. بسیاری این رمان کوتاه را بهترین اثر مکالرز می‌دانند؛ رمانی معرف گوتیک جنوب که تمامی ویژگی‌های این ژانر را یکجا در برمی‌گیرد. داستان پیردختری عجیب‌وغریب و اهل جنوب که در آبادی دلگیرکننده‌ای با آشپزی سیاهپوست تنها زندگی می‌کند و گرفتار مثلث عشقی عجیبی می‌‌شود.
آواز کافۀ غم‌بار مجموعه‌ای است عجیب از شخصیت‌ها، شخصیت‌هایی ساکن آبادی دلگیر که داستان آنجا اتفاق می‌افتد. پیرنگ تکان‌دهندۀ اثر در کنار مثلث عشقی عجیب و تکان‌دهنده‌تر از این زاویۀ دید راوی در سراسر این رمان کوتاه لذت خواندنش را دوچندان می‌کند. راوی بی‌طرف و ریزبینی که مدام بازی‌های سرنوشت را به خواننده‌اش یادآور می‌شود.

کتاب آواز کافه غم بار

کارسن مک کالرز
کارسن مک کالرز، زاده ی 19 فوریه ی 1917 و درگذشته ی 29 سپتامبر 1967، شاعر و نویسنده ی آمریکایی رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و مقاله بود.او با نام لولا کارسن اسمیت در جورجیا به دنیا آمد و یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خود داشت. زمانی که کارسن پانزده ساله بود، پدرش به منظور تشویق او به داستان نویسی، برایش یک ماشین تحریر گرفت که به گفته ی خودش، نقش بسزایی در نویسنده شدنش ایفا کرد.کارسن در 17 سالگی خانه را به مقصد نیویورک ترک کرد تا در مدرسه ی موسیقی جولیارد، نواختن پیانو را فرا بگیرد اما به دلیل...
قسمت هایی از کتاب آواز کافه غم بار (لذت متن)
معشوق هم ممکن است از هر سنخی باشد. عجیب و غریب ترین آدم ها هم می توانند محرکی برای عشق باشند. پیرمردی که دست و پایش می لرزد می تواند هنوز هم عاشق دختری غریبه باشد که بیست سال پیش در بعدازظهری توی کوچه های چیهاو دیده بود. کشیش ممکن است عاشق زنی گمراه شود. معشوق می تواند حقه بازی با سرووضعی ژولیده باشد و دست به هر کار بدی زده باشد. بله، عاشق هم مثل باقی آدم ها اینها را می بیند، اما کارهای معشوق ذره ای در میزان عشقش اثر نمی کند. آدمی خیلی معمولی می تواند محرک عشقی دیوانه وار و پرشور شود، عشقی به زیبایی زنبق های سمی مرداب. آدمی خوش قلب می تواند محرکی برای عشقی حقارت بار و آزارنده باشد یا دیوانه مردی که تند و نامفهوم حرف می زند می تواند در درون کسی چکامه ای لطیف و بی تکلف را طنین انداز کند. بنابراین تنها خود عاشق است که قدر و منزلت عشق را تعیین می کند.