آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن



در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.

اگر به خواندن آثار کلاسیک در ادبیات علاقه مند هستید اما حوصله یا زمان کافی برای مطالعه ی کتاب های طولانی را ندارید، خبر خوبی برای شما داریم! همه ی آثار کلاسیک، لزوما کتاب هایی با بیش از پانصد صفحه نیستند و در حقیقت، طولانی بودن یک اثر، نقشی در کلاسیک بودن یا نبودنِ آن ایفا نمی کند. در دنیای ادبیات، آثار کلاسیک کوتاهِ زیادی وجود دارند که هم فوق العاده لذت بخش هستند و هم می توان آن ها را در یک روز یا حتی چند ساعت به شکل کامل مطالعه کرد. در این مطلب قصد داریم به تعدادی از این کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم—آثاری که علاوه بر جذابیت ماندگار خود، همگی کمتر از دویست صفحه (بر اساس نسخه های انگلیسی‌زبان محبوب) طول دارند و انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.

 

 

 

 

«آلیس در سرزمین عجایب» اثر «لوییس کارول»

 

یک رمان کوتاه، ماندگار و فوق العاده خیال انگیز! «آلیس» وقتی می بیند خرگوشی سفید، یک ساعت کوچک را از جلیقه اش در می آورد و به آن نگاه می کند، از این اتفاق شوکه می شود و تصمیم می گیرد خرگوش را دنبال کند. او اندکی بعد به درون لانه ی خرگوش می افتد و به جهانی کاملا متفاوت منتقل می شود. همه چیز در این جهان، هم عادی است و هم غیرعادی... و قوانینِ آن نیز وارونه و غیرمنتظره است. «آلیس» در سرزمین عجایب، تجربه هایی فراموش نشدنی را از سر می گذراند: از کوچک و بزرگ شدن با خوردن و نوشیدن گرفته تا شنا کردن در اشک های خودش و دیدار با کاراکترهایی عجیب همچون «کلاهدوز دیوانه» و «گربه چشایر». به همین خاطر «آلیس» به هیچ وجه نمی تواند حدس بزند اتفاق شگفت انگیز بعدی چه خواهد بود. 

این کتاب، داستانی بسیار محبوب به حساب می آید که در طول سال ها، در داستان ها و فیلم ها و سایر قالب های هنری، بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است. کتاب «آلیس در سرزمین عجایب»، اثری کوتاه، به یاد ماندنی و با نثری روان و نسبتا ساده است.
««آلیس» همانطور که در استخر دست و پا می زد، ادامه داد: «او کنار بخاری می نشیند و پنجه هایش را لیس می زند و صورتش را تمیز می کند. «دینا» واقعا دوست داشتنی و در شکار موش ها بسیار ماهر است. خدای من معذرت می خواهم!» ناگهان با شنیدن این جمله، موهای تن موش سیخ شد و «آلیس» مطمئن شد که یک بار دیگر باعث ترس موش شده است و گفت: «بهتر است هیچ وقت در مورد گربه ام «دینا» حرفی نزنیم.» موش که از ترس تمام بدنش می لرزید، جواب داد: «کل خانواده ی ما از گربه ها، آن موجودات کثیف و حیله گر بدشان می آید. دیگر نمی خواهم اسم گربه ات را بشنوم.»»

 

 


 

 

 

«اتاقی از آن خود» اثر «ویرجینیا وولف»

 

این مقاله ی جریان ساز از «وولف»، یک اثر کلاسیک کوتاه است که بر اساس مجموعه ای از سخنرانی های این نویسنده در کالجِ زنانِ «کمبریج» به وجود آمده و بر اهمیتِ داشتنِ یک فضای شخصی (هم فیزیکی و هم استعاری) برای زنانِ نویسنده تأکید می کند. «وولف» به کاوش در این سوال می پردازد که نویسندگان زن در حرفه و شغلی که به شکل کلی تحت سلطه ی مردان است، با چه تجربیاتی مواجه می شوند. او همچنین این سوال را مطرح می کند که زنان چگونه می توانند استعدادشان را گسترش دهند و صدای مختص به خود را بیابند. یک زنِ نویسنده ی توانمند به چه چیزهایی نیاز دارد تا بتواند استعداد خود را با جهان سهیم شود؟
«وولف» در این کاوش جذاب در مورد زندگی زنانِ نویسنده و کاراکترهای داستانی، تلاش می کند به بانوان کمک کند تا آزادیِ مورد نیاز برای خلق هنری را به دست آورند. کتاب «اتاقی از آن خود»، اثری عالی برای تمام علاقه مندان به نویسندگی، کتاب ها و ادبیات است.

 

تصورش هم محال است که زنی در زمان «شکسپیر»، نبوغ «شکسپیر» را داشته باشد. زیرا نبوغی نظیر نبوغ «شکسپیر» در میان کارگران و بی سوادان و خدمتکاران به وجود نمی آید. این نبوغ در انگلستان در میان ساکسون ها و بریتون ها به وجود نمی آید. امروز این نبوغ در میان طبقات کارگر به وجود نمی آید. پس چگونه ممکن بود در میان زنانی پدیدار شود که به گفته ی پروفسور «ترولیان»، کارشان قبل از پایان نوجوانی شروع می شد و اجبار والدین و قدرت قانون و سنت اجتماعی آنان را وادار می کرد تا به آن تن دهند؟

 

 


 

 

 

«شازده کوچولو» اثر «آنتوان دو سنت اگزوپری»

 

این کتاب کلاسیک، شاید خیلی کوتاه باشد اما بینش های عمیق زیادی را در خود جای داده است. در این داستان ماندگار، راوی (خلبان) با پسری خردسال آشنا می شود که بر سیارکی در فضا زندگی می کند. این قصه با تصویرسازی های دلنشین و روایتی لطیف، مخاطبین را وارد جهان «شازده کوچولو» می کند—جهانی پر از سفرها و شخصیت های گوناگون. او اما خیلی زود درمی یابد که این شخصیت ها، معنای زندگی را نمی دانند و در عوض، فقط به اتفاقات عادی و روزمره علاقه مند هستند. 
این داستان با لحن کودکانه و جذاب خود تلاش می کند بینش هایی فلسفی را به مخاطبین ببخشد و به ما بیاموزد که همزمان با تجربه ی ناراحتی و امید که همیشه در ذهن و قلبمان حضور دارند، بر چیزهای مهم در زندگی، مانند دوستی و عشق، تمرکز داشته باشیم. خواندن این اثر کلاسیک فراموش نشدنی، وقت بسیار اندکی را از شما خواهد گرفت!

 

بزرگترها بهم گفتند کشیدن مار بوآی باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیشتر جمعِ جغرافی و تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و اینجوری شد که توی شش سالگی، دور کار ظریف نقاشی را قلم گرفتم. از این که نقاشیِ شماره ی یک و نقاشیِ شماره ی دواَم یخشان نگرفت، دلسرد شده بودم. بزرگترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمی توانند از چیزی سر درآورند. برای بچه ها هم خسته کننده است که همینجور مدام هر چیزی را به آن ها توضیح بدهند. ناچار شدم برای خودم کار دیگری پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانی یاد گرفتم. بگویی نگویی تا حالا به همه جای دنیا پرواز کرده ام و راستی راستی جغرافی خیلی بهم خدمت کرده. می توانم به یک نظر، چین و آریزونا را از هم تمییز بدهم. اگر آدم توی دلِ شب سرگردان شده باشد، جغرافی خیلی به دادش می رسد.

 

 


 

 

 

«ماشین زمان» اثر  «اچ. جی. ولز»

 

اگر به آثار «علمی تخیلی» علاقه مند هستید، کتاب «ماشین زمان» اثری ضروری برای شما به حساب می آید! این اثر کلاسیک کوتاه، همانطور که از نام آن می توان حدس زد، داستانی ماندگار درباره ی سفر در زمان است. «مسافر زمان» پس از پشت سر گذاشتن نخستین سفرش، از ماشین زمان خارج می شود و درمی یابد به سال 802700 منتقل شده است. همه چیز تغییر کرده و حالا دنیا در عصری آرمانی است که در آن، همه در هماهنگی و نظم کامل زندگی می کنند. او تصمیم می گیرد در مورد این موجودات و جامعه ی آن ها تحقیق کند... اما وقتی بازمی گردد، متوجه می شود که ماشین زمانِ او را ربوده اند! حالا تنها ابزار این شخصیت برای بازگشت به خانه، دیگر در دسترس او نیست.

این رمان مشهور، از همان نخستین روزهای انتشار مورد توجه مخاطبین قرار گرفت و در دنیای کنونی نیز همچنان یک اثر کلاسیک پرطرفدار به شمار می آید.

 

«مانینگ» به شدت تلاش می کرد وانمود کند که از این ناپدید ‌شدنِ عجیب و غریب، آنقدرها نگران نشده است. «فیلبی» سعی کرد سیگارش را روشن کند، اما مشکل این بود که فراموش کرده بود نوکِ آن را جدا کند، در نتیجه، روشن کردن قسمتِ جدا نشده ممکن نبود. او ضمن پُک زدن های طولانی و بدون دود پرسید: «منظورت اینه که ماشینت وارد آینده شده؟» مسافر زمان جواب داد: «به آینده یا گذشته، مطمئن نیستم به کدوم یکی. ببین، اون در سطح جلو نرفته، در زمان حرکت کرده. به دلیل این که در عرض چند ثانیه در بخش بزرگی از زمان پیش رفته، خیلی نازک و باریک شده و به همین دلیل قابل دیدن نیست.» پزشک گفت: «این موضوع در حال حاضر خیلی قابل قبول به نظر میاد، ولی نمی دونم فردا وقتی عقلمون سر جاش برگرده، راجع بهش چه نظری داشته باشیم.»

 

 


 

 

 

«مزرعه حیوانات» اثر «جورج اورول»

 

یکی از شناخته شده ترین داستان های «اورول»، اثری کوتاه با زبانی کاملا ساده است. در این داستان تمثیلیِ هجوآمیز، یک مزرعه توسط حیوانات ساکن در آن تصاحب می شود—حیواناتی که از تحمل بدرفتاری ها و کارِ بیش از اندازه خسته شده اند. آن ها با سر دادن شعارهای مختلف، تصمیم می گیرند جامعه ی دلخواه خود را به وجود آورند: جامعه ای سرشار از عدالت و برابری. اما همانطور که احتمالا می دانید، همه چیز طبق نقشه ها و برنامه ریزی های آن ها پیش نمی رود!

 

بعد «ناپلئون» آن ها را به طویله برگرداند و به هر یک، جیره ی دو برابر معمول و به هر سگ، دو بیسکویت داد. سپس حیوانات سرود «حیوانات انگلیس» را هفت بار از سر تا ته پیاپی خواندند و پس از آن خود را برای شب آماده ساختند و خوابیدند؛ خوابی که پیش از آن هرگز در خواب هم ندیده بودند. اما همگی طبق معمول سحر برخاستند و ناگهان حوادث پرشکوه شب پیشین یادشان آمد و دسته جمعی رو به چراگاه دویدند. کمی پایین تر از چراگاه، تپه ای بود که تقریبا بر تمام مزرعه مشرف بود. حیوانات به بالای آن شتافتند و از آنجا در روشناییِ صبحگاهی به اطراف خیره شدند. همه مال آن ها بود. هرچه که می دیدند، مال آن ها بود!

 

 


 

 

 

«دکتر جکیل و آقای هاید» اثر «رابرت لویی استیونسن»

 

بسیاری از علاقه مندان به داستان ها، به حدود مختلف با این اثر آشنا هستند اما شاید تعداد زیادی از آن ها، کتاب «دکتر جکیل و آقای هاید» را به شکل کامل نخوانده باشند. این کتاب از طریق دو شخصیت اصلی خود، به کاوش در سرشت انسان می پردازد: وکیلی به نام «آترسون» در تلاش است تا از رابطه ی اسرارآمیز میان «دکتر جکیل» و «آقای هاید» پرده بردارد و گره از معمای قتل ها و جنایاتی بگشاید که در سراسر لندن در حال رقم خوردن است. علاقه مندان به داستان های وحشت و پرتعلیق نباید این داستان را از دست بدهند!

موقع ملاقات با دوستانش، چشم هایشان از مهربانی زیاد، برق می زد و با این که مهربانی اش را هیچ وقت ابراز نمی کرد، اما حالت های چهره ی ساکت و رفتارش در زندگی، این احساسش را به خوبی نشان می داد. «آترسون» به خودش سخت می گرفت. تئاتر را دوست داشت، اما بیست سالی می شد که پا به سالن تئاتر نگذاشته بود. با دیگران بردبار بود؛ گاهی نیز به مردمی غبطه می خورد که فشار روحیِ پس از ارتکاب جرم را به راحتی تحمل می کردند. با این حال حتی در اوج بدبختیِ افراد هم دوست داشت به جای سرزنش کردن، به آن ها کمک کند.

 

 


 

 

 

«مسخ» اثر «فرانتس کافکا»

 

«مسخ» داستانی عجیب و شوکه کننده است، اما همچنین این اثر کلاسیک کوتاه که یکی از تأثیرگذارترین داستان ها در قرن بیستم در نظر گرفته می شود، به شکل هایی غیرمنتظره مخاطبین را به خنده وادار می کند. «گرگور سامسا» یک روز صبح از خواب بیدار می شود و درمی یابد که به یک سوسک غول پیکر تبدیل شده است! «گرگور» در ابتدا تصور می کند هنوز در خواب و مشغول دیدن رویا است اما به تدریج درمی یابد که این اتفاق باورنکردنی، واقعا برای او رقم خورده است. زندگی او چگونه به خاطر این اتفاق تغییر خواهد کرد؟ و حالا که «گرگور» دیگر شبیه انسان ها نیست، خانواده اش در مورد او چه فکری خواهند کرد؟ 

این داستان جاودان از «کافکا» از طریق به تصویر کشدن جهانی «ابزورد»، به کاوش در تم هایی همچون احساس عذاب وجدان، انزوا، احساس ناکافی بودن و بسیاری دیگر می پردازد.

 

در پانزده روز اول، پدر و مادر نتوانستند خودشان را حاضر به دیدن او بکنند و اغلب می شنید که از پشتکارِ خواهرش تمجید می کردند؛ در صورتی که سابق بر این از او دلخور بودند و او را دختر بی مصرفی می دانستند. حالا اغلب اتفاق می افتاد که پدر و مادر، دمِ اتاق «گرگور» انتظار می کشیدند که دخترشان اتاق را پاک بکند و در موقع خروج به دقت نقل بکند که اتاق در چه وضعی بوده و «گرگور» چه چیزی را خورده بوده و این دفعه چه کار تازه ای کرده؛ به علاوه از او می پرسیدند آیا در حالش بهبودی حاصل شده است یا نه.