کتاب روزی که جوحا انگشترش را گم کرد

Juha
قصه های تصویری از عبید زاکانی 8
کد کتاب : 34538
شابک : 978-6000810177
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 16
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت
فریبا کلهر
فریبا کلهر فعالیت خود را از دهه شصت و با حضور در مجله‌های رشد، در حیطه ادبیات داستانی کودک و نوجوان آغاز کرده و تألیفات زیادی نیز در این حیطه از خود برجای گذاشته‌است. او حدود سیزده سال، از بدو تأسیس سروش کودکان تا حدود سال۱۳۸۳ سمت سردبیری ماهنامه سروش کودکان را برعهده داشت و با ویژه‌نامه کودکان روزنامه همشهری که آفتابگردان نامیده می‌شد به مدت شش ماه و به عنوان دبیر سرویس شهری همکاری می‌کرد. کتاب سوت فرمانروا اثر این نویسنده در سال ۱۳۶۹ یعنی زمانی که او فقط بیست و هشت ...
قسمت هایی از کتاب روزی که جوحا انگشترش را گم کرد (لذت متن)
جوحا انگشتر قشنگی داشت که یادگار پدر خدابیامرزش بود؛ یک انگشتر نقره با نگین سبز. جوحا انگشتر را خیلی دوست داشت. اما خیلی کم آن را دستش می کرد. همیشه می ترسید گمش کند. روزی جوحا انگشترش را گم کرد. با آه و افسوس زد توی سرخودش و گفت: «آمد به سرم از آنچه می ترسیدم.» و سراسیمه از خانه بیرون رفت و دنبال انگشترش گشت. اما هرچه گشت آن را پیدا نکرد. نانوا که از آنجا رد می شد، جوحا را دید که خم شده بود روی زمین و هی می گفت: «پیدا شو. پیدا شو. جان مادرت پیدا شو.»