کتاب فرضیه ی خوشبختی

The Happiness Hypothesis
یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان
کد کتاب : 37378
مترجم : ساناز فرشیدفر
شابک : 978-6226840521
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

فرضیه خوشبختی‏‫
The Happiness Hypothesis
۱۰ اندیشه باستانی برای درک حقایق نوین
کد کتاب : 105425
مترجم :
شابک : 978-6006527659
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 395
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

فرضیه خوشبختی
The Happiness Hypothesis
صد خلاصه برتر
کد کتاب : 124922
مترجم :
شابک : ‏‫‬‭978-6227633597
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 35
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب فرضیه ی خوشبختی اثر جاناتان هایت

«فرضیه خوشبختی: یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان » یک کتاب روانشناسی است که توسط «جاناتان هایت» به نگارش در آمده است. همچنین این کتاب با توجه به لحن و داده هایی که ارائه می دهد می تواند برای همه افراد با هر زمینه فکری نیز مناسب باشد. اگر نوجوان هستید یا که به دوره میان سالی خود پاگذاشته اید، می توانید از آموزه های این کتاب بهره ببرید. فارغ از اینکه چه سنی یا که چه شغلی دارید این کتاب به شما کمک خواهد کرد.
در آن ، «جاناتان هایت» چندین "ایده عالی" در مورد خوشبختی مورد تأمل اندیشمندان گذشته - افلاطون ، بودا ، عیسی و دیگران - ارائه داده و آنها را با توجه به تحقیقات روانشناسی معاصر بررسی می کند. و از آنها هر درسی را که هنوز در مورد ما معاصر است را استخراج می کند. مفاهیم فضیلت و خوشبختی از کلمات کلیدی این کتاب است.


فصل اول چگونگی دو قسمت هر شخص را توصیف می کند: قسمت ابتدایی ، که شامل غرایز اساسی ما است. و بخش بسیار تکامل یافته ، که سعی در کنترل غرایز دارد. این تلاش برای کنترل غرایز ما در فصل دو نشان داده شده است که باعث نگرانی بیش از حد ما می شود. اما ممکن است روش های مختلفی مانند مدیتیشن برای جدا شدن استفاده شود.
فصل سوم با شروع قانون طلایی رفتار با دیگران همانطور که دوست دارید با شما رفتار کنند ، به رابطه فرد با افراد دیگر می پردازد. این در فصل چهارم به توصیف گرایش مردم برای دیدن عیب در دیگران می انجامد.

در فصل پنجم ، در نیمه راه کتاب ، هاید مفهوم فرضیه خوشبختی را معرفی می کند. فرضیه خوشبختی می تواند این باشد که خوشبختی همانطور که بودا معتقد بود از درون می آید ، یا این که خوشبختی از بیرون ناشی می شود. هاید در فصل ششم استدلال می کند که حقیقت ممکن است بین دو حد افراطی واقع شود و ادعا می کند که عشق به چیزی بیش از خود بستگی دارد و برای خوشبختی بسیار مهم است.

کتاب فرضیه ی خوشبختی

جاناتان هایت
جاناتان هایت زادهٔ ۱۹ اکتبر ۱۹۶۳ ، روان‌شناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک اهل ایالات متحده آمریکا با تخصص روان‌شناسی اخلاق است. او از سوی دو مجلهٔ فارن پالیسی و پراسپکت در فهرست برترین اندیشمندان جهان جای گرفته‌است.
نکوداشت های کتاب فرضیه ی خوشبختی
"This is a delightful book.... Haidt's writing embraces spiritual and mystical viewpoints while retaining scientific and rational coherence."
"این کتاب لذتبخش است. نوشته هاید با حفظ انسجام علمی و عقلانی ، از نظرات معنوی و عرفانی پذیرفته است."
Nature

"A disarming, original book, reassuring to those more conversant with worriment than merriment.... Smart and serious without pomposity."
"یک کتاب برای اطمینان بخشیدن به کسانی که بیشتر با خوشحالی صحبت می کنند تا سرخوشی .... هوشمندانه و جدی "
Seattle Times

"[A] marvelous book.... I don't think I've ever read a book that laid out the contemporary understanding of the human condition with such simple clarity and sense."
"[یک کتاب شگفت انگیز .... فکر نمی کنم من تاکنون کتابی خوانده ام که درک معاصر از وضعیت انسان را با چنین وضوح و حس ساده ارائه دهد."
Guardian, (UK)

قسمت هایی از کتاب فرضیه ی خوشبختی (لذت متن)
اولین بار سال ۱۹۹۱ توی پارک ملی گریت اسموکی کارولینای شمالی اسب سواری کردم. وقتی بچه بودم تجربه ی سوارشدن روی اسب رو داشتم، اما این طور بود که به بزرگ تر اسب رو با یه طناب کوتاه هدایت می کرد، ولی این اولین باری بود که فقط من و اسب بودیم، بدون طناب. البته تنها نبودم، هشت تا اسب سوار دیگه هم کنارم بودن که یکی شون هم جنگل بان بود و برای همین، سواری خیلی هم برام چالش برانگیز نبود. البته به لحظه ی سخت پیش اومد.

تقسیم بندی دوم خیلی تصادفی در دهه ی ۱۹۶۰ کشف شد، اون هم وقتی که یه جراح داشت مغز مردم رو از وسط نصف می کرد. اون جراح جو باجن بود و برای این کارش هم دلیل خوبی داشت: سعی می کرد به کسانی کمک کنه که حمله های سنگین و مکرر صرع زندگی شون رو نابود کرده بود. مغز انسان دو تا نیم کره ی جدا از هم داره که به کلاف رشته ای بزرگ عصبی، به اسم جسم پنبه ای، اون ها رو به هم وصل کرده، صرع همیشه از یه نقطه ی مغز شروع می شه و به بافت های اطراف سرایت می کنه.

اگه یه حمله ی صرع از جسم پنبه ای عبور کنه می تونه توی کل مغز پخش بشه و کار آدم رو به بیهوشی بکشونه؛ آدم می افته روی زمین و تشنج می کنه. درست همون طور که به فرماندهی نظامی به پل رو منفجر می کنه تا دشمن نتونه ازش رد بشه، بوگن هم می خواست جسم پنبه ای رو قطع کنه تا از پخش شدن حمله ی صرع جلوگیری کنه.