کتاب فرنگیس

Farangis
کد کتاب : 37500
شابک : 978-6000301361
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 356
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 23
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب فرنگیس اثر مهناز فتاحی

کتاب "فرنگیس" در 12 فصل تنظیم شده که با یک مقدمه شروع می‌شود و پایان‌ بخش آن «کلام آخر» است. فصل اول به دوران کودکی راوی می‌پردازد که در آن از جنگ و پیامدهای آن خبری نیست اما سایه فقر و محرومیت در جایی که فرنگیس و خانواده‌اش زندگی می‌کنند به خوبی مشهود است. او در این فصل ماجرایی را تعریف می‌کند که قرار بوده به‌ رغم مخالف خود به عقد یک مرد عراقی در شهر خانقین درآید که با دخالت گرگین‌خان، از بزرگان فامیل از اتفاق ناخواسته پیشگیری می‌شود.

در فصل دوم، خواستگاری از روستای مجاور، گورسفید برای فرنگیس می‌آید که این بار ازدواج صورت می‌گیرد و او با مردی به نام علیمردان زندگی مشترکی را شروع می‌کند. فصل بعدی نشان می‌دهد این زن و شوهر جوان زندگی نسبتا خوشی را آغاز می‌کنند اما در ادامه که شرح آن در فصل چهارم آمده، اول زندگی مشترک این زوج جوان با آغاز جنگ تحمیلی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران هم زمان شده و نیروهای متجاوز عراقی خیلی زود از مرزها گذشته و به روستای آن‌ها نزدیک می‌شوند.

گروهی از مردهای روستا برای مقابله با دشمن به خط مقدم می‌روند و گروهی دیگر که برای سراغ گرفتن از آن‌ها راهی می‌شوند همگی به شهادت می‌رسند. زنان و مردان باقی مانده در روستا به کوه‌های اطراف پناه می‌برند و به این صورت صحنه‌های دهشتناک جنگ و مقاومت و حماسه‌ آفرینی زنان و مردان غیور مناطق مرزی از جمله خطه گیلان‌غرب به ویژه فرنگیس و خانواده‌اش یکی پس از دیگری خود را نشان می‌دهد. فرنگیس در یکی از این صحنه‌ها و هنگامی که از پناهگاهی در کوه‌های اطراف روستا به خانه برگشته تا آذوقه بردارد، در بازگشت با 2 سرباز عراقی مواجه می‌شود که یکی از آن‌ها را با تبر می‌کشد و دیگری را اسیر می‌کند.

کتاب فرنگیس

مهناز فتاحی
مهناز فتاحی نویسنده؛ محقق و پژوهشگر تاریخ شفاهی اهل کرمانشاه متولد سال ۱۳۴۷ همدان از نویسندگانی است که دوران کودکی‌اش در جنگ ایران و عراق سپری شد.مهناز فتاحی نویسنده اهل کرمانشاه است. تحصیلات او لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه بوعلی سینا می‌باشد. اولین آثارش در نوجوانی در مجلات به چاپ رسید؛ که در دوران جنگ در بهیاری فعالیت و به مداوای مجروحان می‌پرداخت؛ که خاطرات خود را از زمان جنگ می‌نویسد. داستان طعم تلخ خرما را نوشت. بعد از آن کتاب اردیبهشت دیگر؛ فرنگیس نوشته فتاح...
قسمت هایی از کتاب فرنگیس (لذت متن)
پرسید: "میخواهی از اینجا برویم؟ به شهر برویم یا .." با ناراحتی نگاهش کردم و گفتم :"یعنی تو دلت می آید خانه مان را بدهیم دست عراقی ها و برویم ؟ " بلند شد و توی تاریکی شب ، به ستاره ها نگاه کرد و گفت ":جنگ وحشتناک است .کشته می شوی ، یا خدای نکرده اگر به دست دشمن بیفتی ..." رفتم کنارش نشستم و من هم مثل او سر بالا بردم و چشم دوختم و به ستاره ها گفتم :"یادت باشد آخرین نفری که از این روستا برود ، من هستم .برای من ، فرار کردن یعنی مردن . از من نخواه راحت فرار کنم.یادت باشد من فرنگیسم درست است زنم، اما مثل یک مرد می جنگم. من نمیترسم .میفهمی ؟...