کتاب تصمیم دردناک

A Shilling for a Wife
کد کتاب : 39352
مترجم :
شابک : 978-6222201708
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 424
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

جز پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

معرفی کتاب تصمیم دردناک اثر اما هورن بی

قصه پردازی قدرتمند و جذابی که طرفداران نویسنده هایی چون دیلی کورت، رز گودوین و مگی هوپ آن را دوست خواهند داشت.
سالی سوان فکر می کرد زندگی نمی تواند از این چیزی که هست خیلی بدتر شود. سپس زندگی روی دیگر خودش را به او نشان داد. از زمانی که جوزف گودن وی را از خانه ی کار به عنوان همسرش 'خریداری' کرد ، یک خانه بی روح در قلب بولتون ، زندان سالی بوده است. جوزف که یک الکلی قلدر است ، با استفاده از میله های آهنی ، با استفاده از مشت و تهدید او را تحت کنترل خود درآورده است.
وقتی بچه ی سالی به دنیا می آید ، می داند که برای نجات فرزندش از چنگال شوهرش باید حتما کاری انجام دهد. او موفق به فرار می شود، نوزاد خود را بر می دارد و به دنبال تنها خویشاوندی که دارد به سمت دودکش های منقوش منچستر فرار می کند. اما وقتی جوزف تهدید می کند که برای پیدا کردن آنها هر کاری می کند و برای یافتن او هیچ کاری نیست که از آن دریغ کند ، سالی باید با تمام توانی که در خود دارد بجنگد و برای محافظت از خود و پسرش تلاش کند. و سرانجام در کنار مردی باشد که او را واقعا دوست دارد. این شروع تازه بدون زحمت و تاوان قطعا حاصل نمی شود. . .
کتاب تصمیم دردناک پرفروش ترین کتاب در سال 2017 بوده است. این کتاب را علی اکبر قاری نیت ترجمه کرده است. کتاب تصمیم دردناک توسط انتشارات نسل نو اندیشان منتشر شده است.

کتاب تصمیم دردناک

اما هورن بی
اما هورن بی مادر سه فرزند، در سال 1983 در بولتون، انگلیس، در یک ملک گره خورده و طبقه کارگر به دنیا آمد. تاریخ همیشه علاقه او، به ویژه دوران ویکتوریا بوده است، و او با فرو رفتن در حماسها بزرگ شده است. وی پیش از آنکه به عنوان رمان نویس فعالیت کند، مشاغل مختلفی داشت، از دستیار مراقبت از افراد مسن، تا کار در یک کارخانه سنگ بلکپول. او بعداً برای اینترنت، چاپ و صحنه داستان کوتاه و قطعات غیر داستانی نوشت و همچنین به عنوان شاعر آزاد کار کرد.
قسمت هایی از کتاب تصمیم دردناک (لذت متن)
سالی با دست به آیوی اشاره کرد که می خواهد جواب بدهد، گفت: «او از من می خواهد به خانه نزد شوهرم برگردم، خانم مورگان. اجازه بدید قضیه را تمام کنم.» آیوی که از تعجب دهانش باز مانده بود به سالی زل زد. سالی با چشمانی غمگین به واعظ رو کرد و گفت: «آقا من هرگز دوباره نزد شوهرم برنخواهم گشت و دیگر قصد ندارم بار مسئولیتم را بر دوش خانم مورگان بگذارم، اگرچه به خاطر رفتار شایسته ای که با من و بچه م داشتید، تا ابد قدردان و شکرگزار شما و خانواده تان هستم. رفتارتان با من بسیار عالی بود.» سالی دستانش را به هم فشرد و این را به خانم مورگان گفت. «خانم گادن، باید خدمتتان عرض کنم که شما یک زن متأهل هستید و حق مشروع شماست که در خدمت شوهرتان باشید...» «نه، آقا. دیگه برنمی گردم! از روزی که ازدواج کرده ایم، آن مرد مدام مرا کتک زده است. با من طوری رفتار کرده که نمی تونم به خودم اجازه بدهم آن ها را ذکر کنم. کارهای زشتی که باورتان نخواهد شد. در این سال ها هر کاری که دلش خواست کرد و من حرفی نزدم و تحمل کردم. خب دیگه تحملم تمام شده و نمی تونم باهاش زندگی کنم.» اشک هایش را با پشت دستش پاک کرد: «من هرگز برنمی گردم آقا. برای من زندگی با او تمام شده، تمام. هیچ چیز و هیچ کس روی زمین سرسبز خدا هرگز نخواهد توانست نظرم را عوض کند.»