کتاب فروید برای قرن بیستویکم را میتوان تلاشی در جهت بازخوانی و بهنوعی احیای کاربست دستگاه مفهومی روانکاوی در افق مسائل معاصر دانست، تلاشی که البته در مقام اجرا واجد کاستیهای ساختاری و صوری نیز هست. نخست باید اذعان داشت که ویراستاری متن در سطحی نازل قرار دارد و انتخاب فونت درشت، نوعی خلل در تجربهی خوانش ایجاد میکند. در سطح محتوایی، نویسنده با تکیه بر ارجاعات مکرر به هراری میکوشد روانکاوی را همچون ابزاری برای فهم معضلات کنونی بهکار گیرد، بهویژه در فصول پایانی که رویکردی ظاهراً بیطرفانه اتخاذ میشود. با اینهمه، همین رویکرد بهرغم ظاهر متوازن خود، واجد سادهسازی و تقلیلگرایی مفاهیم است و در مواجهه با پیچیدگیهای امر اجتماعی چندان موفق ظاهر نمیگردد. در بخشی از کتاب، نقدی بر ژیژک مطرح میشود که برای خوانندهای همدل با پروژهی ژیژکی همچون نگارندهی این سطور تأملبرانگیز و در عین حال محل مناقشه است. در مجموع، هرچند اثر حاضر فاقد ژرفای نظری لازم برای ورود جدی به مناقشات روانکاوی معاصر است، اما میتوان آن را متنی مقدماتی و آشناییزا برای ورود به فضای گفتوگوهای نظری پیرامون فروید و میراث او تلقی کرد.