کتاب سوسن تسلیمی

Susan Taslimi
در گفت گویی بلند با محمد عبدی
کد کتاب : 40464
شابک : 978-6007806968
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 261
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب سوسن تسلیمی اثر سوسن تسلیمی

"سوسن تسلیمی" چهره ی برجسته و شناخته شده در دنیای بازیگری، بانویی است که نظیر او در این عرصه کمتر پیدا می شود و به گفته ی بزرگ ترین کارگردانان و منتقدان هنری کشور، بازیگری همچون "سوسن تسلیمی" قرنی یک بار در آسمان هنر کشور پدیدار می شود. کمتر کسی است که "سوسن تسلیمی" را از دریچه ی فیلم های درخشانی که در آن ها حضور داشته نشناسد اما این بار فرصتی فراهم شده تا این ستاره ی بزرگ ایرانی را "در گفت گویی بلند با محمد عبدی" بهتر بشناسیم. کتاب پیش رو که بدون هیچ حاشیه ای، مشخصا به نام "سوسن تسلیمی" نامگذاری شده، حاصل سی ساعت مصاحبه ی "محمد عبدی" و "سوسن تسلیمی" طی مدت زمان سه سال در کشور سوئد است و در آن به آرا و نظرات "سوسن تسلیمی" درباره ی بازیگری، خاطرات دوران کودکی او، تجربیات وی از کار در کارگاه نمایش، بازی در تئاترهای "آربی آوانسیان" و فیلم های "بهرام بیضایی"، مهاجرت وی به سوئد و به طور کلی فعالیت پیوسته ی او در عرصه ی بازیگری و تئاتر پرداخته شده است.
به عقیده ی بسیاری از هنردوستان و همچنین نگارنده ی این کتاب، "سوسن تسلیمی" را می توان به راحتی بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران به حساب آورد. این عنوان را "سوسن تسلیمی" به حق بیش از سه دهه به یدک کشیده و برای اینکه مخاطب بیشتر و بهتر به دلیل این شهرت پی ببرد، مطالعه ی این اثر که بیش از هر یادداشت و گفت و گوی دیگری از او، آیینه ی افکار و تجربیات "سوسن تسلیمی" است، به شدت پیشنهاد می شود.

کتاب سوسن تسلیمی

سوسن تسلیمی
سوسن تسلیمی (زاده ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ در رشت) بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما اهل ایران است. تسلیمی ماندگارترین بازی‌هایش را در چهار فیلم بهرام بیضایی یعنی چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک و شاید وقتی دیگر ارائه کرده‌است و از مکرّرترین بازیگران بیضایی به‌شمار می‌رود. تسلیمی در حال حاضر در سوئد اقامت دارد و در کارگردانی و بازیگری تئاتر و سینما فعالیت می‌کند. او در سال ۲۰۰۲ جایزه شخصیت ممتاز فرهنگی و هنری کشور سوئد را گرفت. از او به عنوان یکی از برترین بازیگران زن تاریخ...
قسمت هایی از کتاب سوسن تسلیمی (لذت متن)
-حالا از پس سی سال و اندی، اگر نگاهی به کارگاه نمایش بیندازید، چه به ذهنتان می رسد؟ *من فکر می کنم کارگاه نمایش یکی از مهم ترین و موثرترین مراکز تئاتری ایران بود و تأثیر خیلی خوبی هم گذاشت، هم روی آدم هایی که آنجا کار می کردند و هم روی تماشاگران که دید آن ها را نسبت به تئاتر عوض کرد. همه کارهایی که می کردیم، از جمله پرورش بازیگر و نویسنده، غیر قراردادی بود و قراردادهای معمول تئاتر را به هم می زد. راه های جدیدی را جست وجو می کرد و تئاتر را رشد می داد. خیلی موثر بود. همان طور که می دانید، قراردادی کار کردن این خطر را دارد که پس از مدتی این قراردادها مثل آیه می شود و شما نمی توانید به آن دست بزنید و تغییرش دهید. کارگاه این را شکست. -کارگاه نمایش بخشی از تلویزیون محسوب می شد. آن موقع ارتباطتان با وزارت فرهنگ چطور بود؟ تئاتر شهر توسط وزارت فرهنگ اداره می شد؟ *کارگاه نمایش زیر نظر تلویزیون بود و جشن هنر. ابتدا که این مرکز تشکیل شد، هنوز تئاتر شهری وجود نداشت. در حال ساخت بود. اگر اشتباه نکنم کارگاه نمایش سال ۱۳۴۷ تشکیل شد. تئاتر شهر اما در سال ۱۳۵۱ افتتاح شد و بودجه اش هم از وزارت فرهنگ و هنر نمی آمد. تئاترهایی را می بردیم به تئاتر شهر که برای این سالن بزرگ مناسب بود. باغ آلبالو، انسان حیوان تقوا، ایولف کوچک و کالیگولا را در تئاتر شهر اجرا کردیم. -اما تئاتر ۲۵ شهریور مربوط به وزارت فرهنگ بود؟ بله، بودجه اش از آنجا می آمد. البته دولت وظیفه اش بود که بدهد، پول دولت درواقع پول ملت است که دولت تقسیم می کند. همه ی تئاترها پولشان از دولت می آمد. -آن موقع تالار رودکی افتتاح شده بود؟ *بله، اما محل کنسرت بود. تئاتر نمی گذاشتند. -گفتید نگاه ۲۵ شهریوری ها به کار شما چندان مثبت نبود … *نه نمی توانم این طور حکم صادر کنم… کار آربی برای بعضی ها سوال ایجاد می کرد. شاید خیلی از آن ها نمی آمدند کارهای کارگاه را ببینند. اما یادم هست که جمشید لایق آمده بود و مرحوم پرویز فنی زاده. دوستی می گفت که یک عده کارگاه را تحریم کرده بودند و می گفتند که کارگاه جای یک مشت بچه قرتی است! ما می شنیدیم که عکس العمل های منفی زیادی وجود داشت. البته عکس العمل مثبت هم بود. بین منتقدان هم همین طور. هم عکس العمل مثبت بود و هم خیلی منفی. -از منتقدان آن دوران تئاتر کسی را یادتان هست؟ *جمشید چالنگی می نوشت، هوشنگ حسامی بود، لاله تقیان می نوشت … -یادتان هست که سر کار شما هم چالشی به وجود آمده باشد؟ *بله. گاهگاهی رخ می داد… گاهی حتی چیزهایی می نوشتند که ربطی به نمایشنامه نداشت … حتی یک بار یادم هست منتقدی به نام همایون دولت آبادی دربارۀ خلوت خفتگان چیزی نوشته بود که برای ما حیرت انگیز بود. ایشان درباره اتفاقی نوشته بود که هرگز روی صحنه رخ نداده بود. آربی برای جواب دادن به این منتقد، از ما خواست که این نمایش را که اجرایش تمام شده بود، یک بار دیگر اجرا کنیم. از منتقدان هم دعوت کردیم برای تماشای نمایش، از جمله همان منتقد که البته نیامد… به هرحال نقدها خیلی متفاوت بود… خیلی هایشان فقط سلیقه ای بود. در آن دوران اما شمیم بهار منتقد خیلی خوبی بود. کلاس های تحلیل فیلم او فوق العاده بود. از دانشگاه علوم و دانشگاه های دیگر که هیچ ربطی به سینما نداشتند، می آمدند و سر جلسات او می نشستند. -شما هم می رفتید؟ *من هم چند باری رفتم … چیزی که شمیم می گفت جالب بود؛ مثلا می گفت من این فیلم را دوست ندارم، ولی فیلم خیلی خوبی است. سلیقه خودش را از نظرش جدا می کرد. -در کلاس های شمیم چه چیز برایتان جالب بود؟ *شمیم دانش عظیمی دارد؛ هم درباره تئاتر و هم فیلم. از زاویه ای به فیلم نگاه می کرد که شاید دانشجو اصلا به ذهنش نمی رسید… اگر بخواهی به عمق فیلمی بروی، باید بارها و بارها آن را ببینی و هربار چیز تازه ای کشف کنی. حتی فیلم هایی که خوشتان نیامده. فکر می کنم شمیم این طوری و خیلی تخصصی با سینما برخورد می کرد. اصلا احساسی نبود. شمیم با فاصله با فیلم روبه رو می شد.