کتاب شاید سرنوشت این طور نوشت

Shayad Sarnevesht Intor Nevesht
کد کتاب : 43024
شابک : 978-6227099119
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 431
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب شاید سرنوشت این طور نوشت اثر مینا فتحی (عرفانیان)

کتاب "شاید سرنوشت این طور نوشت " نوشته مینا فتحی (عرفانیان) توسط نشر کتابسرای میردشتی منتشر شده است. در معرفی رمان «شاید سرنوشت این‌طور نوشت» آمده است:
«در نظر پوران‌دخت، عشق به بندبازی روی طناب زندگی می‌مانست. می‌توانی به‌راحتی از روی این بند سقوط کنی یا با رعایت اعتدال به‌سلامت به انتهای بند برسی، اما تعداد به‌سلامت به‌انتها رسیده‌ها قدری اندک است و این شاید به دلیل منع از عاشقی یا محکوم‌کردن عاشقی است، شاید به سبب تمرین کم عاشقی یا تفسیرها و یا انتظارات اشتباه و بیش از حد از آن است.
شاید اشتباهمان این است که فکر می‌کنیم عشق باید ما را به مقصدی برساند، نفعی برای ما داشته باشد یا چیزی عاید ما کند، در حالی که عشق می‌تواند مانند آن «تلخ‌وش» به تو هیجان و لذت حیات دهد، ملازمت باشد و دریچه‌های هفت‌رنگ رنگین‌کمانی را، ولو موقت ولو کوتاه، به رویت بگشاید که تا پیش از آن قادر به دیدنش نبوده‌ای. همه‌چیز با عشق قشنگ یا قشنگ‌تر است، اصیل و ملتهب است و رنگ‌های رنگین‌کمانش نه زمینی، بلکه فرازمینی است.
شاید درواقع همان در یا دریچه‌ی بهشت است. به تو اجازه می‌دهد، ولو برای لحظه‌ای، از این در به داخل نگاه کنی، آن فضا و مکان را حس کنی، در آن قدم بزنی و نفس بکشی. تصورش را بکن! حتی اگر این تجربه‌ی پایدار و همیشگی هم نباشد، باز به تجربه‌ی یک‌ثانیه‌اش هم می‌ارزد.

کتاب شاید سرنوشت این طور نوشت

مینا فتحی (عرفانیان)
مینا فتحی متولد سال 1345، دارای تحصیلات روانشناسی بالینی است و به‌عنوان مشاور و روان­‌درمانگر فعالیت می­‌کند. از او تاکنون کتاب­‌های «روابط شکننده»، «چگونه پروانه شدم» و «آدم‌­های سمی» توسط انتشارات لیوسا به چاپ رسیده است.مینا فتحی در مورد اینکه تاکنون چندین کتاب در حوزه روانشناسی ترجمه کرده‌­ و آیا انتخاب و ترجمه این کتاب‌­ها به علت علاقه شخصی به موضوعاتش بوده یا تحصیلات مرتبط و یا اینکه جامعه نیاز...
دسته بندی های کتاب شاید سرنوشت این طور نوشت
قسمت هایی از کتاب شاید سرنوشت این طور نوشت (لذت متن)
«اگر عاشقی را در زندگی تجربه نکنی، مانند این است که در کوچه باغ های روستایی زیبا قدم زده باشی، ولی در تمامی باغ ها، از چپ و راست، به رویت بسته باشد و تا انتهای این کوچه باغ ها بروی، ولی هرگز شانس نگاه کردن از لای یکی از این درها را نداشته باشی. در انتهای بن بست از خود می پرسی آیا زندگی همین بود؟!!»