کتاب ویلا اربل

Villa Air-Bel
جنگ جهانی دوم، فرار و خانه ای در فرانسه
کد کتاب : 43298
مترجم :
شابک : 978-6003676114
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 560
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

«رزماری سالیوان» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب ویلا اربل اثر رزماری سالیوان

کتاب «ویلا اربل» اثری نوشته ی «رزماری سالیوان» است که نخستین بار در سال 2006 منتشر شد. پاریس در سال 1940: «آندره برتون»، «ماکس ارنست»، «مارک شاگال»، «کانسوئلو سنت اگزوپری» و بسیاری از نخبگان فرهنگی دیگر به عنوان دشمنان «رایش سوم» معرفی شدند و زندگی روزمره ی خود را با هراس از دستگیری، تبعید و مرگ گذراندند. تنها پناهگاه آن ها، «ویلا اربل» بود، عمارتی در حومه ی شهر «مارسی» که در آن، گروهی از جوانان برای زنده ماندن در تلاش و تقلا هستند. «رزماری سالیوان» در این کتاب، به این ماجرای پرتعلیق، دراماتیک و جذاب می پردازد و زنان و مردان شجاعی را به مخاطبین معرفی می کند که همه ی امکانات موجود را به کار می گیرند تا با تهدید دولت «نازی» و «ویشی» مقابله کنند. «رزماری» مخاطبین را به درون این عمارت می برد تا جهان های شخصی و روابط جذاب ساکنین «ویلا اربل» را آشکار سازد.

کتاب ویلا اربل

رزماری سالیوان
رزماری سالیوان، زاده ی سال 1947، شاعر و زندگی نامه نویس کانادایی است. سالیوان پس از اخذ مدرک دکتری، به فرانسه نقل مکان کرد و در دانشگاه دیژون و اندکی بعد در دانشگاه بوردو به تدریس مشغول شد. او دو سال بعد برای تدریس به دانشگاه ویکتوریا رفت و در سال 1977 به تدریس در دانشگاه تورنتو پرداخت.
نکوداشت های کتاب ویلا اربل
A moving tale of great sacrifice in tumultuous times.
داستانی تکان دهنده درباره ی فداکاری های بزرگ در زمانه ای پرآشوب.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A valiant effort to explore and emphasize the lessons of history.
تلاشی شجاعانه برای کاوش در و تأکید بر درس های تاریخ.
Vancouver Sun

A remarkable achievement.
دستاوردی شایان توجه.
National Post

قسمت هایی از کتاب ویلا اربل (لذت متن)
جنگ ها به آرامی و رفته رفته شکل می گیرند؛ معمولا چند سال قبل از تاریخی که کتاب های تاریخ به عنوان شروعشان ثبت می کنند.

هنرمندان «ویلا اربل» چه کسانی بودند و چطور در این تار در هم تنیده ی مهلک گرفتار شده بودند؟ چطور متوجه نشدند جنگی در راه است و به موقع فرار نکردند؟ باور نداشتند ممکن است جنگ بشود یا خیال می کردند اگر جنگ بشود، فقط دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد؟ دیگرانی که اسم و عینیت نداشتند.