کتاب تاریخ جادوگری

History of Witchcraft
کد کتاب : 53249
شابک : 978-2000928799
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 744
سال انتشار شمسی : 1377
سال انتشار میلادی : 1998
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب تاریخ جادوگری اثر ایرج گلسرخی

"تاریخ جادوگری" حاصل پژوهش‌هایی است که "ایرج گلسرخی" به انجام رسانده و نتایج آن را در قالب این اثر هفتصد و چهل صفحه‌ای به انتشار رسانده است. این کتاب محصول تحقیقات دانشمندان، موسسات و موزه‌های برجسته‌ای است که پیرامون "تاریخ جادوگری"، مطالعاتی را به انجام رسانده‌اند.
گردآورنده‌ی این کتاب، "ایرج گلسرخی"، 250 عکس را برای آن در نظر گرفته که اکثریت آنها طبق منابع مختلف در طول جنگ از مجموعه مخفی واتیکان به دست آمده است.
از جمله مواردی که در کتاب "تاریخ جادوگری" آمده و در زمره‌ی آیین‌های آن به حساب می‎آید، آیین قربانی کردن است. قربانی یکی از مراسمی است که در نهادش مفهومی جادویی مخفی شده است. قربانی انسان و حیوان در مراسم جادو انجام می‌شده است و آریایی ها نیز این آیین را داشتند.
از دیگر موارد مرتبط به جادو که در کتاب "تاریخ جادوگری" به پژوهش "ایرج گلسرخی" به آن پرداخته شده، پیش‌آگاهی و آینده‌بینی از طریق خواب و رویاست. در این قسمت مثالی از آخرین فرمانروای مادها، آستیاگ زده شده که خواب او درباره‌ی دخترش ماندانا، از به دنیا آمدن کوروش خبر می‌داد. آستیاگ دوبار دخترش را در خواب دید. او یک بار در خواب دید که مقدار زیادی آب از شکم دخترش جاری شده و تمام آسیا را فرا گرفته است؛ بار دیگر نیز خواب دید که از شکم دخترش تاکی جوانه زد و بر سراسر آسیا سایه انداخت و او را به وحشت انداخت. نمادپردازی رویا و همچنین تعبیر آن نقش مهمی در این خواب‌ها دارد.
کتاب "تاریخ جادوگری" به قلم "ایرج گلسرخی" تنها به ایران محدود نمی‎شود و از آیین‌های جادوگری در ادیان مختلف زردشتی، مسیحی، یهودی و ادیان کهن پیش از یهود نیز سخن گفته است.

کتاب تاریخ جادوگری

ایرج گلسرخی
ایرج گلسرخیفولکلورشناس و نویسنده ایرانی می باشد.حوزه های تخصصی​ وی مطالعات هنر هنرهای زیبا هنرهای نمایشی موسیقی و آواز ایران و اسلام است.
قسمت هایی از کتاب تاریخ جادوگری (لذت متن)
آستیاگ دو خواب درباره‏ ی دختر خویش دید.یک بار رویایی چنین نظر که از بطن‏ دخترش آب بی شماری جاری شده که شهر او و سراسر آسیا را فرا گرفته است.مغان خواب او را گزاردند و او خیلی ترسید و دگر باره در خواب نظر که از شکم دخترش تاکی روییده که به‏ سراسر آسیا سایه افکنده است و او بیمناک گشت…