راستش در حین خوندن کتاب و البته بعد اتمامش هم، چندین بار به قلم نویسنده حسودیم شد. چه قلمی، چه بازیه متبحرانهای با کلمات که احساسات آدمی رو منقلب میکنه. کوتاه و عمیق بودن بعضی یا اکثر جملات نشان از تسلط نویسنده بر کلمات هستش. البته بنده تخصصی ندارم و فقط نظر خام خودم رو در این باره مینویسم. در کل واقعا لذت بردم از خوندن سطر به سطر کتاب. البته لذتی نه از جنس خوشی و شادمانی بلکه لذتی از جنس درس زندگانی و درد و مرگ! مرگ یکی از موضوعات مورد علاقه بنده هستش، بابت اون کتاب برام جذاب و آموزنده بود. جناب صدر با ظرافت و زیبایی هر چه تمام در این کتاب حقیقت زندگی یک بیمار ناعلاج (یعنی سرگذشت زندگی خودش) رو به تصویر میکشه و نوع احساس شخصی و نوع نگاهش و نحوه برخورد با مرگی که هر روز بهش نزدیکتر میشه رو توصیف میکنه. روایت زندگیشون در این کتاب کاملا دردناک و غمگین هستش. کسانی که دچار بیماری ناعلاج و یا سرطان هستند، بهتره این کتاب رو نخونن. چون تاثیر امیدوارکنندهای براشون نداره. به نظرم ایرادی که میشه برای این کتاب گرفت (که این ایراد سلیقهای هستش)، نبود امید و یا تفسیر مثبت در نگاه نویسنده بود. یعنی تمرکز ایشون بیشتر روی جریانی که پیش میرفت و ناامیدی که روز به روز خودش رو بیشتر نمایان میکرد، بود. دوست داشتم جناب صدر از درسهایی که در این مدت از مرگ آموخته بودند، بیشتر مینوشتند و به سوال اینکه از زندگی و نزدیکی مرگ چی آموختند پاسخ مجزایی ارائه میکردن. تصویر سازیها کاملا عالی بود اما گاهی جای خالی درسهای درونی و دیدگاهی شخصی بابت ارزشمند بودن فرصت زندگی در لابهلای توصیفاتشون دیده میشد. با اینکه با نوشتن بعضی از جملات کوتاه و پرمعنی مفاهیم مختلف و عمیقی رو به خواننده منتقل میکردند.
تک تک کلمات و جملات این کتاب رو با صدای دکتر صدر عزیز در ذهنم میخواندم... روحت شاد و یادت گرامی.
عالی و فراموش نشدنی. برای شخص من تلختر اینکه در دوران جنگ دوازده روزه این کتاب را خواندم و در اوج غم و استیصال خبر مبتلا شدن یکی از عزیزانم به سرطان را شنیدم.
دکترصدرعزیز روحت شاد ویادت گرامی کتاب بی نظیر وبسیار زیبا چقدتحت تاثیر قرار گرفتم منی که هم خودم در یک اشل کوچک وهم از اعضای خانواده ام تجربه کردیم
این کتاب سال گذشته خوندم، با گذشت این مدت هنوز نتونستم فراموشش کنم. مثل یه فیلم خوب میمونه که وقتی از سالن سینما خارج میشی تا چند روز ذهنتو درگیر خودش میکنه. چقدر سختی کشید مرحوم صدر روحشون شاد باشه.یه جمله تو کتاب بود که خیلی برام جالبه (فرق است بین زنده موندن و زندگی کردن)
عالی روحش شاد یادش گرامی
روایتی به شدت تلخ. اما خواندنی. اگه بیمارید یا بیماری در خانه دارید نخونید.
چقدر میشه خواننده رو اینقدر زیبا خود همراه کرد و چقدر رنج بردم پابه پای خانواده صدر..روح جناب صدر قرین رحمت🩶
نگاه کتاب باعث میشه که قدر داشتهها و نعمت بزرگ زندگی همانند سلامتی و خانواده هست رو بیشتر بدانیم. کاش قبل از اینکه دیر شود قدر داراییهای پر ارزش زندگی رو بیشتر بدانیم. و از زندگی اثری مثبت بر جای بگذاریم. روحش شاد.
روان دکتر صدر عزیز شاد..خیلی شهامت میخواد که اینچنین با مرگ رودرو بشی و وقایع دست و پنجه نرم کردن با مرگ و بیماری رو به صورت کتاب دربیاری..از دیدگاه من تلخترین بخش کتاب همون بخش پایانی بود که توسط غزاله صدر دختر دکتر نوشته شده بود..چقدر خاطرات با دکتر صدر عزیز داریم ..روحش شاد و یادش گرامی.
کتاب خوشخوان و جذابیه اما عمیقا توصیه میکنم اگر مبتلا به سرطان هستید یا کسی از عزیزانتون مبتلاست، هرگز نخونیدش. از نظر روحی ویرانتون خواهد کرد.
چقدر غم انگیز
یک سوال از دوستداران کتاب کسی میدونه چرا متن این کتاب به رنگه سبزه تابحال کتاب با متنی بغیر از سیاه ندیدم
شاید اشاره به این جمله داره: رنگ روح زندگی سبزه ...🌱
شاید برگرفته از این جمله که دکتر صدر خودش بارها تکرارش میکرد...برگ سبزیست تحفه درویش
خدا رحمت کند مردان بزرگ کشورمان رو که همیشه جاویدان
آخرین قلم دکتر حیف!