کتاب نیمکت داغ

Hot Bench
از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینو
کد کتاب : 8386
شابک : 978-6002293190
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 413
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب نیمکت داغ اثر حمیدرضا صدر

"نیمکت داغ" کتابی است که "حمیدرضا صدر" ، مردی خاطره ساز برای ما ایرانیان در دنیای فوتبال و سینما به یادگار گذاشته است. این کتاب برآمده از شناخت و درک عمیق صدر از وضعیت دراماتیک در فوتبال و سینما ناشی شده است.

این کتاب می تواند برای همه علاقه مندان به ورزش و هنر جذاب باشد. شاید کمتر کسی در ایران همچون حمیدرضا صدر می توانست چنین بصیرتی نسبت به هر دو حوزه هنر و ورزش داشته باشد. او در این کتاب مانند مصاحبه های خود چنان پرشور از فوتبال صحبت می کند که مخاطب غرق در حسانیت ظریف او خواهد شد. او عملکرد مربیان بزرگ را مانند سایر آثار بیوگرافی با لحنی خشک و رسمی توصیف نکرده و در عوض داستان خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی هر مربی بازگو کرده است. نکته قابل توجه دیگر، قوس روایی کتاب و همچنین مسیر تاریخی نوآوری‌های تاکتیکی در فوتبال است. "حمیدرضا صدر" در "نیمکت داغ"، کار خود را از دهه 30 میلادی با معرفی مربیان آغاز نموده و به ارائه شرحی از عملکرد مربیان فوتبال نظیر گواردیولا و مورینیو ادامه می‌دهد.

کتاب نیمکت داغ

حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر (1334 - 1400) نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال اهل ایران است.او معمولا به عنوان کارشناس فوتبال به برنامه های صدا و سیما دعوت می شود. شهرت صدر بیشتر به خاطر سبک گفتگوی توأم با هیجان و ابراز احساساتش به فوتبال در اجراهای تلویزیونی است. دکتر صدر اشراف کاملی بر فوتبال جهان و خصوصا فوتبال حرفه ای دارد، او بارها به استادیوم های مشهور فوتبال جهان رفته و مسابقه را از نزدیک دیده، صدر علاقه ی بسیاری به تاریخ فوتبال دارد، او جملات را به طرز معجزه آسایی زیبا و با اعجاز بیان می کند، برای هم...
قسمت هایی از کتاب نیمکت داغ (لذت متن)
رینوس میشل / توتال به علاوه ی فوتبال : وقتی فیفا در سال 1999 بهترین مربی قرن را انتخاب کرد، نام رینوس میشل بالاتر از همه قرار گرفت. بالاتر از کسانی که ویترین های شان پرجام تر بود، یا میشل روزگاری برابرشان شکست خورده بود. او با آژاکس و هلند صفت «توتال» را به مفهوم کامل و جامع با فوتبال گره زده بود. بلندترین قدم تاکتیکی تاریخ فوتبال به او تعلق داشت. آمیزه ای از همه ی ویژگی های فوتبال. دفاع. حمله. یارگیری. منطقه ای کردن میدان. پاس کاری. پرسینگ. شوت. ضربه ی سر ... الگویی رویایی برای هر تیمی در همه جا. یادگار دهه ی 1970 او ازلی می ماند. همیشگی. میشل فرزند عصر خود بود. محصول روندی تاریخی. زمانی درخشید که باید می درخشید. مثل چیزی که زمان به بار نشستنش فرا رسیده. مثل وقتی که همه چیز آماده ی زاده شدن چیزی متفاوت شده است. آماده ی شکل گرفتن پدیده ای نو. شنیدن حرفی تازه. مثل وقتی که اسحاق نیوتن به قانون حرکت اجسام دست یافت، یا زمانی که آلبرت انیشتین نظریه ی نسبیت را مطرح کرد. میشل زمانی در هلند به اهمیت مقوله ی فضا و کنترل فضا در فوتبال دست یافت که والری لوبانوفسکی هم در شوروی به چنین نکته‎ ای رسید. او دریافت «وقتی توپ را در دست داری باید زمین را بزرگ کرد و وقتی توپ را از دست می دهی زمین را کوچک.» میشل و لوبانوفسکی از بند پست بی کم و کاست رهایی یافته و بازیکنان شان را به تغییر پست و منطقه فرا خواندند. تیم هایی ساختند با توانایی ارائه ی بازی های تماشایی. شاید نوآوری های شان قدم اجتناب ناپذیر پس از فوتبال مبتنی بر پاس کاری دهه ی 1940 و شیوه ی مجاری دهه ی 1950 بود. چنان که تاکیدشان بر آفسایدگیری و شروع مجدد بسیار سریع، به علاوه ی پرسینگ، گام منطقی بعدی به شمار می رفت. فوتبال آن ها که مبتنی بر جابه جایی دائمی بود، به بازیکنانی با قدرت جسمی بالا نیاز داشت. بازیکنان میشل و لوبانوفسکی به عصری تعلق داشتند که کبودهای غذایی اروپا ناشی از جنگ دوم پایان یافته بود و نسل جدید بنیه ی بسیار بالاتری در مقایسه با بازیکنان یک دهه ی پیش داشت. علوم ورزشی پیشرفت کرده بود و بازیکنان می توانستند نود دقیقه بجنگند. فوتبال با تکیه به افزایش قابلیت های جسمی بازیکنان، باید پوست می انداخت. باید دگرگون می شد و شد.