کتاب روی شانه های نونا

Brother's Keeper
  • 15 % تخفیف
    204,000 | 173,400 تومان
  • موجود
  • انتشارات: پرتقال پرتقال
    نویسنده:
کد کتاب : 77716
مترجم :
شابک : 978-6222742119
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

از کتاب های برگزیده به انتخاب Kirkus Reviews

معرفی کتاب روی شانه های نونا اثر جولی لی

کتاب «روی شانه های نونا» رمانی نوشته «جولی لی» است که نخستین بار در سال 2020 انتشار یافت. «سورا پاک» دوازده ساله، تنها دختر و بزرگترین فرزند خانواده است که در کره شمالی کمونیست زندگی می کند. خانواده «پاک» پس از شنیدن خبر جنگ میان شمال و جنوب، و هراسان از آینده زندگیشان زیر سلطه کمونیسم، در تاریکی شب به سوی شهر «بوسان» (در فاصله ای حدودا 400 مایلی) در جنوب می گریزند. اما طولی نمی کشد که انفجار بمب باعث می شود «سورا» و برادر هشت ساله اش «یانگ سو» از پدر و مادرشان جدا شوند، و حالا بچه ها باید به تنهایی به این سفر خطرناک ادامه دهند. پس از مدتی «یانگ سو» مریض می شود و «سورا» با تمام توانش می جنگد تا در شرایطی غیر قابل تصور، از برادر کوچکش محافظت کند.

کتاب روی شانه های نونا

جولی لی
جولی لی، یک بازاریاب که به نویسنده تبدیل شده است، در حومه آتلانتا با سه فرزند و همسرش زندگی می کند. مادرش که نسل اول آمریکایی بود، در طول جنگ کره از کره شمالی فرار کرد و بعداً به ایالات متحده مهاجرت کرد.
نکوداشت های کتاب روی شانه های نونا
A moving, suspenseful story, based loosely on the author’s mother’s experiences.
داستانی تکان دهنده و پرتعلیق که تا حدودی بر اساس تجریبات مادر نویسنده شکل گرفته است.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Haunting, timely, and beautiful.
فراموش نشدنی، بهنگام، و زیبا.
Amazon Amazon

An amazing debut and an important book.
یک اثر نخست شگفت انگیز، و کتابی بااهمیت.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب روی شانه های نونا (لذت متن)
دلم نمی خواست پا توی آب رودخانه بگذارم، اما چاره ای نداشتم. برادرم در آب افتاده بود. صدا زدم: «یانگ سو!» و با قدم های سنگین تا کمر در آب پیش رفتم. پنجه پاهایم را به صدف های تیزی گیر دادم که کف سنگی رودخانه را پوشانده بودند. آب هجوم می آورد و گرداب وار دورم می چرخید. دست برادر کوچکم را قاپیدم و او را به سمت ساحل کشاندم.

«یانگ سو» گفت: «ببخشید نونا.» در زبان کره ای نونا یعنی خواهر بزرگتر. «خیلی خم شدم جلو، آخه می خواستم تور رو دورتر بندازم.» اولین باری نبود که موقع ماهیگیری تعادلش را از دست می داد، کله پا می شد و با شکم توی آب می افتاد. یونیفرمش خیس آب شده بود و داشت می لرزید.

«بهت گفته بودم سمت جاهای عمیق نرو. حالا تکون نخور.» لبه پیراهنش را چلاندم و شال قرمز دور گردنش را صاف کردم، یک قدم عقب رفتم و اخم هایم توی هم رفت. «اومانی» اگر این وضع را می دید، چه می گفت؟ از حالا می توانستم سوزش ضربه های ترکه تنبیه مامان را روی نرمه ساق پاهایم حس کنم. «آخه چه وقت افتادن توی آب بود؟»