کتاب «مارکسیسم و روانکاوی» نوشتهی روبن اسبورن، نویسنده و متفکر بریتانیایی متولد ۱۹۰۸، اثری است در حوزهی نظریهی اجتماعی و روانکاوی انتقادی که برای نخستینبار در سال ۱۹۶۵ در لندن توسط انتشارات بری و راکلیف و با مقدمهای از جان استراچی منتشر شد. این اثر، تلاشی است برای آشتی دادن دو سنت نظری بزرگ قرن بیستم - مارکسیسم و روانکاوی - که در نگاه اول، یکی بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی متمرکز است و دیگری بر دنیای درونی و ناخودآگاه فرد. اسبورن با نگاهی دیالکتیکی نشان میدهد که فهم انسان، نه تنها به تحلیل نیروهای مادی و طبقاتی، بلکه به واکاوی نیروهای روانی و رانههایی بستگی دارد که در بطن جامعه شکل میگیرند و آن را بازتولید میکنند. در این کتاب، اسبورن با پرسشهایی بنیادین روبهرو میشود: جایگاه ناخودآگاه در تضاد طبقاتی چیست؟ سرمایهداری چگونه از مکانیسمهای روانی برای حفظ سلطه بهره میبرد؟ آیا روانکاوی، با همهی خاستگاه بورژواییاش، میتواند در خدمت پروژهی رهایی سوسیالیستی قرار گیرد؟ پاسخ او در این جهتگیری نهفته است که ذهن فرد، عرصهای مستقل از جامعه نیست؛ بلکه بازتابی از مناسبات بیرونی قدرت و تولید است. همانگونه که مارکس نشان داد که انسانها تاریخ خود را در شرایطی میسازند که از پیش به آنان داده شده، اسبورن نیز نشان میدهد که انسانها روان خود را در بستر نیروهایی میسازند که از ساختار اجتماعی سرچشمه میگیرند. از دید او، مفاهیمی چون سرکوب، انتقال و تثبیت در روانکاوی میتوانند کلید فهم نحوهی بازتولید ایدئولوژیک نظام سرمایهداری باشند. سرکوب نه صرفا تجربهای فردی، بلکه مکانیزمی نهادی است که در سطوح مختلف جامعه - از خانواده تا رسانه و نظام آموزشی - کار میکند و سوژهها را به پذیرش موقعیت خود وامیدارد. روانرنجوریها و اضطرابهای فردی، در تحلیل او، بازتابی از تضادهای طبقاتی و بیگانگی اجتماعیاند. بدین ترتیب، روانکاوی اگر از محدودهی درمان فردی فراتر رود، میتواند به ابزاری برای تحلیل ایدئولوژی و آگاهی کاذب بدل شود. اسبورن در عین حال به تنشهای میان دو سنت اذعان دارد. مارکسیسم با ریشه در ماتریالیسم تاریخی، بر نیروهای بیرونی تأکید میکند، در حالی که روانکاوی فرویدی بر نیروهای درونی متمرکز است. پیوند این دو ممکن است خطر سادهسازی یا تضعیف هر یک را در پی داشته باشد. با این حال، نویسنده کوشیده است تا از طریق روش دیالکتیکی، این دو را نه در تضاد بلکه در تکمیل هم بنشاند: جامعه در روان انعکاس مییابد و روان نیز در جامعه موثر است. از نقاط قوت کتاب، جسارت نظری و روش دیالکتیکی آن است که راه را برای سنت فروید-مارکسیسم و نظریهی انتقادی هموار کرد؛ سنتی که بعدها در آثار متفکرانی چون ویلهلم رایش، اریک فروم و هربرت مارکوزه گسترش یافت. با این حال، کوتاهی اثر و محدودیت تاریخی آن باعث میشود برخی از استدلالها امروز کهنه یا حدسی به نظر برسند. افزون بر این، سبک نوشتار اسبورن گاه متراکم است و بر آشنایی خواننده با مفاهیم هر دو مکتب تکیه دارد. در نهایت، «مارکسیسم و روانکاوی» اثری است تأملبرانگیز و پیشرو که ذهن و جامعه را در پیوندی زنده میبیند. اسبورن یادآور میشود که آزادی انسان تنها در برچیدن مناسبات اقتصادی ناعادلانه تحقق نمییابد، بلکه مستلزم رهایی از درون نیز هست - رهایی از نیروهای ناخودآگاهی که نظام مسلط در ذهن ما کاشته است. بدینسان، کتاب او پلی میان انقلاب بیرونی و خودآگاهی درونی است؛ تلاشی برای نشان دادن اینکه رهایی، هم امری اجتماعی است و هم روانی.
درباره روبن اسبورن
روبن اسبورن (Reuben Osborn) متولد سال 1908، نویسنده انگلیسی می باشد.