کتاب شفای کودک درون

Healing the Child Within
کد کتاب : 82708
مترجم :
شابک : 978-6222207311
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1987
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب شفای کودک درون اثر چارلز ویتفیلد

دکتر ویتفیلد مقدمه ای روشن و موثر در مورد اصول اولیه بهبودی ارائه می دهد. این کتاب «شفای کودک درون» یک کتاب کلاسیک مدرن است، به همان اندازه که امروز برای اولین بار بیش از یک دهه پیش تازه و مفید بود. در اینجا، چارلز ویتفیلد، پزشک و درمانگر خط مقدم، روند جراحتی را که کودک درون (خود واقعی) تجربه می کند، توصیف می کند و نشان می دهد که چگونه می توان خود واقعی را از خود کاذب متمایز کرد. او همچنین مسائل اصلی بهبود و موارد دیگر را شرح می دهد. نوشته‌های دیگری درباره این موضوع آمده و رفته است، در حالی که شفای کودک درون مقدمه‌ای قوی برای شناخت و شفای اثرات دردناک ترومای دوران کودکی باقی مانده است. به شدت توسط درمانگران و بازماندگان تروما توصیه می شود.
چارلز ال. ویتفیلد، پزشک، روان درمانگر، نویسنده و متخصص شناخته شده بین المللی در زمینه بیماری های روانی، مشکلات رفتاری، و بهبودی از اعتیاد و تروما است. او از سال 1978 تا 2003 در هیئت علمی موسسه تابستانی مطالعات الکل و مواد مخدر دانشگاه راتگرز و از سال 1976 در بخش خصوصی پزشکی اعتیاد و روان‌درمانی مشغول به کار بود.

کتاب شفای کودک درون

چارلز ویتفیلد
چارلز ال. ویتفیلد یک پزشک آمریکایی بود که در بخش خصوصی متخصص در کمک به بازماندگان آسیب های دوران کودکی در بهبودی آنها و اعتیادهایی از جمله اعتیاد به الکل و اختلالات مرتبط با آن بود. وی دارای گواهینامه انجمن پزشکی اعتیاد آمریکا، یکی از اعضای مؤسس انجمن ملی کودکان الکلی و عضو انجمن حرفه ای آمریکا در مورد سوء استفاده از کودکان است.ویتفیلد در دانشگاه راتگرز تدریس کرده است و نویسنده پرفروشی است که به خاطر کتاب‌هایش در مورد آسیب‌های عمومی دوران کودکی، سوء استفاده جنسی در دوران کودکی، و به...
قسمت هایی از کتاب شفای کودک درون (لذت متن)
وابستگی عاطفی یکی از شایع ترین بیماری هاست که موجب آشفتگی و رنج در دنیا می شود. ممکن است نشانه های بالینی آن نامحسوس باشند و بنابراین، شناسایی آن دشوار شود. اکنون سرگذشت زنی چهل وپنج ساله به نام کرن را می آوریم که والدینش وابستۀ عاطفی بودند و تحت تأثیر زندگی با آن ها، او نیز وابسته شد. او دربارۀ سرگذشت خود چنین گفت: «وقتی خصوصیات بچۀ بزرگسال افراد الکلی و معتاد را شنیدم، خیلی از آن ویژگی ها را در خودم دیدم. بنابراین، به دنبال یک فرد الکلی و معتاد در خانواده ام گشتم و نتوانستم کسی را بیابم. دیدم مجبورم به صورت عمیق تر به این موضوع فکر کنم، زیرا والدینم خیلی از خصوصیات وابستگی عاطفی را داشتند. پدرم نیز معتاد به پرکاری بود. او آدمی بسیار موفق بود. ولی وقت و انرژی اش را صرف همه می کرد جز خانواده اش. او شهردار شهرمان بود و من وقتی از او می خواستم به من توجه کند، احساس گناه می کردم. وقتی داشتم بزرگ می شدم، او به عنوان یک پدر آن جا نبود تا به من کمک کند. مادرم یک زن پرخور و وسواسی بود، اگرچه این موضوع را آن موقع نمی دانستم. او نیز آن مادری نبود که احتیاج داشتم. هر دوی آن ها مرا طوری تربیت کردند که آدمی ازخودگذشته و مردم شادکن واقعی باشم.» «من با دو مرد الکلی ازدواج کردم و به تدریج آن قدر روی آن ها متمرکز شدم که نیازهای خودم را نادیده گرفتم و احساس کردم دارم حافظۀ خود را از دست می دهم. نمی دانستم چگونه به مردم «نه» بگویم. چون زندگی ام وضعیت بسیار بدی پیدا کرده بود، سعی کردم آن را با تنها راهی که از گذشته می دانستم، اصلاح کنم: سخت تر کار کردم، به دانشکده برگشتم. مسئولیت های بیشتری قبول کردم و فوق العاده فعال شدم. حتی بیشتر از قبل از نیازهایم غافل شدم، افسرده شدم و افسردگی ام به شدت زیاد شد؛ طوری که شب ها مجبور بودم چند قرص خواب مصرف کنم. دیگر اینجا به "آخر خط" رسیده بودم.»