"گفتاری در رهایی" اثری تحریکآمیز و ژرفاندیش از هربرت مارکوزه است، یکی از چهرههای شاخص مکتب فرانکفورت و از متفکرانی که اندیشههایش در شکلگیری جریان رادیکال دههی ۱۹۶۰ نقشی اساسی ایفا کرد. این اثر که در سال ۱۹۶۹ و در میانهی ناآرامیهای جهانی منتشر شد، امکانهای رهایی بشر را ورای مرزهای تنگ جامعهی سرمایهداری متأخر میکاود. مارکوزه با آمیزهای منحصربهفرد از نقد مارکسیستی، تحلیل فرویدی و بینش آرمانگرایانه، خواننده را فرامیخواند تا تصور کند رهایی اصیل چگونه ممکن است-نه فقط در سطح سیاسی یا اقتصادی، بلکه در ساحت وجودی و حسی. مارکوزه مقاله را با نقد بنیادین جامعهی صنعتی پیشرفته آغاز میکند؛ جامعهای که به زعم او، نظامهای پیچیدهی سلطه را زیر نقاب پیشرفت و آزادی بازتولید کرده است. در جهان سرمایهداری ثروتمند، طبقهی سنتی انقلابی-پرولتاریا-از رهگذر مصرفگرایی، آسایش تکنولوژیک و شرطیسازی ایدئولوژیک، به وضعیت خنثی و رام تن داده است. این وضعیت را مارکوزه «تعالیزدایی سرکوبگر» مینامد: حالتی که در آن، افراد ظاهرا آزادند، اما بهطرزی ماهرانه زیر سلطهی ساختارهای قدرت باقی میمانند. مارکوزه بهجای احیای الگوهای کلاسیک مارکسیستی، این ایده را پیش مینهد که سوژههای نوین انقلاب از حاشیهنشینان برخیزند: اقلیتهای نژادی، دانشجویان، و افراد نیمهپیرامونی. او همچنین بر نقش زیباییشناسی، اروتیسم و تخیل در مقام ابزارهای مقاومت تأکید میورزد، و پیشنهاد میکند که رهایی باید به قلمرو احساس، میل و ادراک ما از جهان نیز گسترش یابد. یکی از مضامین بنیادین "گفتاری در رهایی"، امکان پدیدآمدن جامعهای است غیرسرکوبگر-جهانی که در آن، کار دیگر بیگانه نیست، طبیعت تحت سلطه قرار نمیگیرد، و آزادی فردی در معرض انطباق اجباری یا کالایی شدن قرار ندارد. مارکوزه چشماندازی ترسیم میکند که در آن، فناوری نه برای بهرهکشی، بلکه برای کاستن از بار کار و رهایی انسان برای خلق و تجربهی زیباشناسانه به کار گرفته میشود. او همچنین تعریف متعارف از «نیازهای انسانی» را زیر سوال میبرد و بر آن است که جوامع سرمایهداری نیازهای کاذبی میسازند که به بازتولید سلطه میانجامند. رهایی اصیل، از نظر مارکوزه، مستلزم دگرگونی این نیازهاست-گذار از هویتهای مصرفمحور به هویتهایی که بر پایهی همبستگی، خلاقیت و تحقق درونی شکل گرفتهاند. این مقاله بهطور جدی از روانکاوی فرویدی بهره میگیرد، بهویژه از مفهوم سرکوب غریزی. مارکوزه نوعی تمدن بدیل را بر اساس «عقلانیت لیبیدویی» ترسیم میکند، جایی که اصل لذت، جایگزین اصل عملکرد شده و به نیرویی راهبردی برای سازماندهی اجتماعی بدل میگردد. "گفتاری در رهایی" هم تأملی فلسفی است و هم فراخوانی سیاسی به تخیل. مارکوزه نه نقشهی انقلاب ارائه میدهد و نه فرمول نجات، بلکه خواننده را فرامیخواند تا بنیادینترین تصورات خود از آزادی، عقل و دگرگونی اجتماعی را به پرسش بگیرد. دیدگاه او به معنای اصیل کلمه «آرمانگرایانه» است: نه سادهلوحانه یا گریزنده، بلکه جسورانه و انتقادی-امتناع از پذیرش وضعیت موجود به نام امکانهای دیگر. در عصری که هر دم بیش از پیش با بدبینی سیاسی و بحرانهای زیستمحیطی تعریف میشود، صدای مارکوزه همچنان بهسان یادآوریای رهاییبخش طنینانداز است: رهایی نه فقط از ساختارها، بلکه از درون آغاز میشود.
درباره هربرت مارکوزه
هربرت مارکوزه (به آلمانی: Herbert Marcuse) (زاده ۱۹ ژوئیه ۱۸۹۸ - درگذشته ۲۹ ژوئیه ۱۹۷۹) فیلسوف و جامعه شناس آلمانی و از اعضای اصلی مکتب فرانکفورت بود.
در جامعه متمکن، سرمایه داری شکل و جایگاه اصلی خود را می یابد. دو منبع اصلی پویایی آن، افزایش تولید کالا و استثمار در تولید، به هم می پیوندد و در تمامی ابعاد زندگی خصوصی وعمومی نفوذ و رسوخ می کند... .