کتاب شیطان در شهر سپید

The Devil in the White City
(قتل، جادو و جنون در نمایشگاهی که آمریکا را دگرگون کرد)
کد کتاب : 85600
مترجم :
شابک : 978-6223080029
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 468
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2003
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب شیطان در شهر سپید اثر اریک لارسن

کتاب «شیطان در شهر سپید» اثری نوشته «اریک لارسن» است که اولین بار در سال 2003 منتشر شد. اندکی بعد از این که «جک قاتل» خیابان های کم نور لندن را در سال 1888 به ترس فرو برد، «اچ. اچ. هولمز» بین 27 تا 200 نفر (اغلب زنان جوان مجرد) را در کلانشهر نوپا و شلوغ «شیکاگو» به قتل رساند. بسیاری از این قتل ها در طول (و با بهره گرفتن از) مهم ترین رویداد شهر یعنی «نمایشگاه جهانی» در سال 1893 رخ دادند. این کتاب جذاب و نفسگیر از «لارسن»، شرحی رمان گونه اما کاملا مستند از این نمایشگاه و قاتلی سریالی است که در آن کمین کرده بود. «لارسن» موفق می شود میان روایت چگونگی برنامه ها و اجرای این نمایشگاه وسیع و کارهای مرگبار و بی رحمانه «هولمز»، تعادل ایجاد کند.

کتاب شیطان در شهر سپید

اریک لارسن
اریک لارسن، زاده ی 3 ژانویه ی 1954، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی است.لارسن در بروکلین به دنیا آمد و در لانگ آیلند بزرگ شد. او در دانشگاه پنسیلوانیا به تحصیل در رشته ی تاریخ روسیه پرداخت و در سال 1976 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. لارسن پس از یک سال، برای تحصیل در رشته ی رشته ی روزنامه نگاری به دانشگاه کلمبیا رفت و در سال 1978 درس را به اتمام رساند. او سپس وارد حوزه ی روزنامه نگاری شد و کتاب هایی نیز به چاپ رساند.اریک لارسن به همراه همسر و سه دخترش در شهر نیویورک زندگی می کنند.
نکوداشت های کتاب شیطان در شهر سپید
Anyone with an interest in American history should find much to engross them here.
هر کسی که به تاریخ آمریکا علاقه مند است، چیزهای هیجان انگیز زیادی در این کتاب پیدا خواهد کرد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A gripping, vivid account.
شرحی جذاب و ملموس.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A nonfiction book with the dramatic effect of a novel.
کتابی غیرداستانی با تأثیر دراماتیک یک رمان.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب شیطان در شهر سپید (لذت متن)
«هولمز» می نویسد: «از همان وقتی که به دنیا آمدم، شیطان درونم بود. نمی توانستم جلوی این حقیقت که یک قاتل هستم را بگیرم، به همان شکل که یک شاعر نمی تواند جلوی الهام هایش برای آواز خواندن را بگیرد.

باید به رازی شرم آور اعتراف کنم: «شیکاگو» را در سرما بیش از هر زمان دیگری دوست دارم.

به جز خودش و منافعش، هیچ چیز برای یک «سایکوپات» مقدس نیست.