محکوم به نویسندگی بودم. اولین کتابم را در کلاس اول نوشتم (خب، دیکته کردم). درباره یک جادوگر بود و از آن زمان تاکنون درباره ماوراءالطبیعه مینویسم.
در زندگیام کارهای زیادی انجام دادهام: نظافتچی خانه بودهام (یک جاعل صمیمی در محله را با یک دستگاه چاپ در زیرزمین کشف کردم)، نوازنده ارگ کلیسا بودهام (همراه با روحی که گاهی در کلیسای تاریک مینشیند و به تمرین من گوش میدهد)، نویسنده کتابهای درسی کودکان (مشکلات داستان! - وحشت...) و صاحب یک فروشگاه لباسهای قدیمی (توسط مردی روحزده که دستیارم را از پلهها پایین هل داد، تسخیر شده است.) این یک زندگی کامل است...
علاوه بر مجموعههای «اوهایوی تسخیر شده» و «ارواح گذشته»، یک کتاب داستان کوتاه با عنوان «نقطهای از دردسر: چهار داستان ترسناک» را به صورت کتاب الکترونیکی برای کیندل منتشر کردهام. در این داستانهای نئوادواردی، با یک ساکوبوس احساساتی، یک خیاط شبحمانند با شهرتی مرگبار، یک عمه کینهتوز که خواستار احترام از دنیای مردگان است و یک خدمتکار قاتل ادواردی آشنا خواهید شد. به سریال دانتون ابی و دکستر فکر کنید.