«رودیارد کیپلینگ» نویسندهای انگلیسی بود که برخی از برجستهترین داستان های کوتاه، رمان ها و اشعار به زبان انگلیسی را در عصر خود پدید آورد. او همچنین به خاطر خلق آثاری همچون «کتاب جنگل»، به عنوان یکی از نویسندگان مهم در «ادبیات کودک» در نظر گرفته می شود. با این مطلب همراه شوید تا دربارهی زندگی شخصی و حرفهای «رودیارد کیپلینگ»—نویسندهای که همچنان جوانترین برنده جایزه «نوبل ادبیات» باقی مانده است—بیشتر بدانیم.
انتخاب نام از روی دریاچه «رودیارد» در انگلستان
«رودیارد کیپلینگ» که در 30 سپتامبر سال 1865 در شهر «بمبئی»—در هندوستانِ تحت استعمار بریتانیا—به دنیا آمد، فرزند نخست «جان لاکوود کیپلینگ» و «آلیس مکدونالد» بود. پدرش، معلم هنر، تصویرگر و مسئول موزه بود و بیشترِ دوران حرفهای خود را در هندوستان گذراند. مادرش نیز یکی از چهار خواهر «مکدونالد» بود که به خاطر ازدواج هایشان با افراد سرشناس در عصر ویکتوریا مشهور بودند. «جان» و «آلیس» خاطرات خوبی از دریاچهی «رودیارد» در انگلستان داشتند و آنقدر مسحور زیبایی آن منطقه شده بودند که نام همان منطقه را برایی پسرشان انتخاب کردند.
به تصویر کشیدن سختیهای کودکی در داستان کوتاه
«رودیارد کیپلینگ» پس از گذراندن نخستین سال های عمر خود در «بمبئی»، در 6 سالگی به همراه خواهرش به انگلستان فرستاده شد تا در یک پرورشگاه مخصوص کودکان بریتانیایی که والدینشان در هندوستان حضور داشتند، زندگی کند. زندگی کردن در کنار آقا و خانم «هالووِی» که مسئول مراقبت از کودکان بودند، برای «کیپلینگ» مثل یک کابوس بود، هم به خاطر بدرفتاری ها و هم بیتوجهی های آن ها. او بعدها هراس های خود در این دورانِ پنج ساله را در یک داستان کوتاه با رگه های خودزندگینامه، به نام «گوسفند سیاه» در سال 1888 توصیف کرد.
به تصویر کشیدن نوجوانی در رمان
«کیپلینگ» در ژانویه سال 1878 و در 12 سالگی، در یک کالج پذیرفته شد که مدرسهای شبانهروزی مخصوص پسران بود. سال های نخست مدرسه با سختی همراه بود اما او با گذشت زمان، شرایط بهتری به دست آورد. «کیپلینگ» در رمانی به نام «استاکی و شرکا» که داستانی دربارهی چند پسر نوجوان است و به مضامینی همچون انتقام، خشونت، آزار و زورگویی می پردازد، از دوران حضورش در مدرسه الهام گرفت. به خاطر این که پدر و مادرش پول لازم برای تحصیلات دانشگاهی را نداشتند، «کیپلینگ» در سال 1882 به هندوستان بازگشت و به مدت هفت سال برای روزنامه های محلی کار کرد.
یک منظره مرا به منظرهی دیگری فرا می خواند؛ یک تپه از پس تپهای دیگر می آمد. در نیمهی راهِ منطقهی ییلاقی بودم و از آنجایی که نمی توانم به چیزی وحشتناکتر از چنگ زدن به یک میله پاسخ دهم، اجازه می دهم تا منطقه زیر چرخ های اتومبیلم روان شود. جلگه های ارغوانیرنگ شرقی، راه به آویشن، بلوط سبز و چمن های تپه ها می برند؛ این ها دوباره به مزارع ذرت پرمحصول و درختان انجیر ساحل پاییندست—جایی که می توان ضربان جزر و مد را در دست چپ تا پانزده مایلی احساس کرد—منتهی می شوند؛ و زمانی که درنهایت از میان تعداد بیشمار تپه های درهم فرورفته و جنگل به درون منطقه بازگشتم، نشانه های آشکار خود را بازیافتم.—از داستان های کوتاه «رودیارد کیپلینگ»
انتشار نخستین مجموعه شعر
«کیپلینگ» همزمان با کار به عنوان ژورنالیست در هندوستان، شروع به نوشتن شعر و داستان کرد. او در سال 1886 اولین مجموعه شعرش را به چاپ رساند و دو سال بعد، نخستین مجموعه داستان کوتاه او با نام «داستان های صاف و ساده از تپه ها» انتشار یافت. او در دوران حضور خود در هندوستان، فوقالعاده پرکار بود و در سال 1888، در مجموع شش مجموعه داستان کوتاه شامل 41 داستان را منتشر کرد. «کیپلینگ» در سال 1889 هندوستان را ترک کرد و لندن را برای اقامت برگزید.
ازدواج و تولد فرزندان
«کیپلینگ» در لندن با نویسنده و ناشری آمریکایی به نام «والکات بالستیر» دوست شد. از طریق همین دوستی بود که «کیپلینگ» همسر آیندهاش، «کرولاین استار بالستیر»، را ملاقات کرد. آن ها در 18 ژانویه سال 1892 در لندن با هم ازدواج کردند و در همان سال، به ایالات متحده رفتند و در خانهای متعلق به «کرولاین» در «ورمانت» ساکن شدند. «کیپلینگ ها» پس از بازگشت به انگلستان، صاحب سه فرزند شدند: دو دختر به نام «جوزفین» و «السی»، و یک پسر به نام «جان».
پردرآمدترین نویسنده در عصر خود
تا سال 1890 «کیپلینگ» تبدیل به یکی از برجستهترین نویسندگان عصر خود شده بود، و وجهه و اعتبار ادبی او با انتشار آثاری همچون «کتاب جنگل» و «کیم» بیش از پیش شد. «کتاب جنگل» نام خود را به عنوان یکی از مشهورترین آثار در «ادبیات کودک» مطرح کرد و کتاب «کیم» نیز در فهرست «صد رمان انگلیسی زبان برتر در قرن بیستم» متعلق به نهاد انتشاراتی «مدرن لایبرری» قرار گرفت. «کیپلینگ» تا سال 1897 نهتنها یکی از تحسینشدهترین نویسندگان به حساب می آمد، بلکه به پردرآمدترین نویسندهی عصر خود نیز تبدیل شده بود.
از دست دادن فرزندان
در زمستان سال 1899، در حالی که «کیپلینگ ها» به خانهی «کرولاین» در نیویورک سفر کرده بودند، «رودیارد» و دخترش، «جوزفین»، به بیماری ذاتالریه مبتلا شدند و در وضعیت جسمانی بسیار بدی قرار گرفتند. با این که «رودیارد کیپلینگ» توانست از این بیماری جان سالم به در ببرد، اما دختر کوچکش جانش را از دست داد. این اتفاق تراژیک، ضربهی روحی شدیدی را به «کیپلینگ» وارد کرد. پسرش، «جان»، در طول جنگ جهانی اول قصد داشت به ارتش بریتانیا بپیوندد اما به خاطر ضعف در بینایی، پذیرفته نشد. با این حال «کیپلینگ» از ارتباطات خود استفاده کرد تا پسرش را در «گارد ایرلندی ها» نامنویسی کند. «جان» در سپتامبر سال 1915 و در 18 سالگی در یکی از نبردهای جنگ جهانی اول کشته شد و «کیپلینگ» به این صورت، فقدان فرزندی دیگر را تجربه کرد.
فاخته هایی روی آجرهای نازک دودکش پشتبام نشسته بودند. در یک لحظه توانستم خانهی هشت ضلعی فاخته ها را در پشت حفاظ دیوارها ببینم. این جا که ایستادهام، نیزهی سبز یکی از سوارکاران به سمت سینهام نشانه رفته است؛ با آن زیبایی مفرط، مانند جواهری در چنان محیطی. با خودم اندیشیدم: «اگر یک متجاوز قلمداد نشوم یا اگر این شوالیه شلاقی بر من فرود نیاورد، دستکم شکسپیر و ملکه الیزابت باید از در نیمهباز باغ بیرون بیایند و از من برای صرف چای دعوت کنند.» یک بچه در پشت پنجرهی بالایی خانه ظاهر شد و من فکر کردم که آن موجود کوچک، دست دوستانهای تکان داد و این حرکت به نشانهی دعوت برای همراهی بود.—از داستان های کوتاه «رودیارد کیپلینگ»
جوانترین برنده «نوبل ادبیات»
«کیپلینگ» در سال 1907 جایزه «نوبل ادبیات» را از آن خود کرد. او اولین نویسندهی انگلیسیزبان بود که این جایزه را به دست آورد. «کیپلینگ» با کسب «نوبل ادبیات» در 42 سالگی، همچنان به عنوان جوانترین برندهی این جایزه باقی مانده است. علاوه بر این، در سال 1910، داستان فانتزیِ تاریخی «کیپلینگ» به نام «پاداش ها و پریان» به چاپ رسید که دربردارندهی شعری به نام «اگر» بود؛ این شعر در یک نظرسنجی عمومی توسط BBC در سال 1995، به عنوان شعر موردعلاقه مردم بریتانیا انتخاب شد.
میراث
«کیپلینگ» در سال 1902، عمارتی متعلق به قرن هفدهم را خرید و تا آخر عمر در آن زندگی کرد. این عمارت که «بِیتمَنز» نام دارد، اکنون به موزهای عمومی تبدیل شده که به زندگی و آثار «رودیارد کیپلینگ» اختصاص یافته است. او تا اوایل دههی 1930 به نوشتن ادامه داد. «رودیارد کیپلینگ» در 18 ژانویه سال 1936 و در 70 سالگی بر اثر زخم گوارشی درگذشت. او به عنوان یکی از پیشگامان هنر داستان کوتاه شناخته می شود، اشعارش همچنان از محبوبیت برخوردار است و در مدارس و دانشگاه ها مورد مطالعه قرار می گیرد، و چندین رمان از او اکنون به آثاری کلاسیک در ادبیات انگلیس تبدیل شده است.