1. خانه
  2. /
  3. بلاگ
  4. /
  5. کتاب «داس مرگ»: کاوش در معنای زندگی ابدی

کتاب «داس مرگ»: کاوش در معنای زندگی ابدی

Scythe

«نیل شوسترمن» موفق شده است روایتی را به مخاطبین ارائه کند که هم یک روایت «پادآرمان‌شهری» در ادبیات نوجوان است و هم داستانی ادبی.

آینده فرا رسیده است. انسان ها بر بیماری، سالخوردگی و مرگ غلبه کرده‌اند. به لطف پیشرفت های حیرت‌آور تکنولوژی، مرگ دیگر پایانی قطعی و اجتناب‌ناپذیر برای افراد جامعه نیست. به دلیل وجود ترکیبی از نانوبات ها و محاسبات دقیقِ یک هوش مصنوعی به نام «تاندِرهِد» یا «ابرِ تندر» که بر همه چیز احاطه دارد، انسان ها بر فقر، نژادپرستی، جنگ، و حتی مرگ چیرگی یافته‌اند. عصر فناپذیری اکنون به مفهومی مربوط به گذشته تبدیل شده است و به همین خاطر، انسان ها به منظور اطمینان از کنترل جمعیت و حفظ نظم، مجبور شده‌اند به اقداماتی منحصربه‌فرد روی آورند. 




«داس های مرگ» به همین خاطر به وجود آمدند. آن ها گروهی کاملا مستقل از «ابر تندر» هستند، تنها افرادی که توانایی «خوشه‌چینی» (کشتن افراد به صورت دائمی) را دارند. «داس های مرگ» اجازه ندارند همسر یا فرزندانی داشته باشند، یا هرگونه دارایی دیگری به جز جامه های بلندشان، انگشترهایی که ایمنی آن ها را تضمین می کند، و البته ابزار مورد نیازشان برای «خوشه‌چینی». آن ها از دستورات «ده فرمان» اطاعت می کنند و هر سال باید به میزان مشخصی از تعداد مرگ دست یابند. هیچ «داس مرگی» نمی تواند یک «داس مرگ» دیگر را «خوشه‌چینی» کند، اما گرفتن جان خودش، هر زمان که انتخاب کند، بدون مانع است.


همه‌ی آدم ها گناهانی دارند و با این حال، همگی خاطره‌ای از معصومیت کودکی را به یاد می آورند، فرقی نمی کند چند لایه زندگی دورِ آن پیچیده شده باشد. انسانیت، بی‌گناه است؛ انسانیت، گناهکار است، و هر دو، حقایقی غیر قابل انکارند. طبق قانون، باید ثبت کنیم. از روز اول کارآموزی آغاز می شود؛ اما به طور رسمی، اسمش «کُشتن» نیست. این نام، نه از لحاظ اجتماعی درست است و نه از لحاظ اخلاقی. اسمش «خوشه‌چینی» است و همیشه هم همین بوده، نامِ کاری را برایش انتخاب کرده‌اند که فقیران عهد باستان انجام می دادند، آن ها دنبال کشاورزان به راه می افتادند و ساقه های به‌جامانده‌ی غلات را جمع می کردند.—از کتاب «داس مرگ» اثر «نیل شوسترمن»




داستان کتاب «داس مرگ» اثر «نیل شوسترمن»، با دو نوجوان اهل «مید-مِریکا» آغاز می شود: نوجوانانی شانزده ساله به نام «سیترا» و «روئِن» که توسط یک «داس مرگِ» مورد احترام به نام «فارادِی» به عنوان شاگردان جدیدش انتخاب شده‌اند. هر «داس مرگ» روش مختص به خود را برای «خوشه‌چینی» و ادای احترام به زندگی های در آستانه‌ی پایان می یابد—«فارادی» بر آمار و الگوهای مربوط به «عصر فناپذیری» اتکا دارد و افرادی را «خوشه‌چینی» می کند که قرار بوده در تصادفات رانندگی، یا به واسطه‌ی غرق شدن و سایر اتفاقات، جان‌شان را از دست بدهند.

«سیترا» و «روئن» تحت نظارت قواعد اخلاقیِ سفت و سختِ «فارادی»، مسئولیت و رنج بزرگی را که با «خوشه‌چینی» همراه است، یاد می گیرند. با این که فقط یکی از آن ها موفق خواهد شد از شاگرد به یک «داس مرگ» تبدیل شود، هر دوی آن ها درس هایشان را با دقت و توجه می آموزند.

با این حال، همه‌ی «داس های مرگ» مانند «فارادی» نیستند. «سیترا» و «روئن» در اولین حضور خود در «انجمن سِری داس های مرگ» درمی یابند که سیاست های پیچیده، ایدئولوژی های متفاوت و اهداف شخصی، «داس‌شهر» را به چند گروه مختلف تقسیم کرده است—برخی «داس ها» جان افراد را می گیرند چون از این کار لذت می برند، برخلاف تمام چیزهایی که «فارادی» به آن ها یاد داده است. 

وقتی «سیترا» و «روئن» به خاطر رویدادی تراژیک از هم جدا می شوند و در رقابتی برای تبدیل شدن به یک «داس مرگِ» واقعی در مقابل هم قرار می گیرند، باید تصمیم بگیرند که آیا می خواهند مانند بقیه‌ی ساکنین «داس‌شهر» رفتار کنند یا این که قصد دارند شعله های تغییر را بیفروزند و تمام شهر را در آن بسوزانند.

کتاب «داس مرگ» که اولین عنوان در این مجموعه‌ی پرفروش به حساب می آید، یک داستان گمانه‌زنِ جذاب، پرتنش و به‌یادماندنی است. این رمان با پرداختن به تِم هایی گوناگون—از سوالات اساسی (معنای انسان بودن چیست؟ اگر مرگ نباشد، انسان چگونه زندگی خواهد کرد؟) تا شخصی‌ترین مسائل (چگونه می توان جان کسی را برای همیشه گرفت؟)—کاوشی ژرف و چندوجهی را در مورد مفاهیم «فناپذیری»، «اخلاق»، و «معنای زندگی» ارائه می کند—آن هم در عصری که همه‌ی انسان ها در آن فرصت دارند تا برای همیشه در رفاه زندگی کنند.


«سیترا» قبل از این که او را ببیند هم می دانست که یک داس است. وای خدا! یه داس اومده خونه‌مون! «بله، بله البته، بفرمایید تو.» مادر «سیترا» خودش را از سر راه کنار کشید؛ انگار خودش مهمان است. از چهارچوب در گذشت، از کفش هایش که مثل کفش راحتی بودند، روی کفپوش چوبی زمین هیچ صدایی بلند نمی شد. ردای چندلایه‌اش از پارچه‌ی نخی عاجی‌رنگ بود و با این که آنقدر بلند بود که روی زمین کشیده می شد، اما هیچ لکی از غبار بر آن نبود. «سیترا» می دانست که داس ها می توانند رنگ ردایشان را خودشان انتخاب کنند؛ هر رنگی به جز سیاه، چون این رنگ برای کارشان مناسب نبود. سیاهی یعنی نبودِ نور و داس ها نقطه‌ی مقابل آن بودند. آن ها افرادی روشن و خردمند بودند و به عنوان برترین انسان ها شناخته می شدند؛ به همین دلیل هم بود که برای این کار برگزیده شده بودند.—از کتاب «داس مرگ»  اثر «نیل شوسترمن»




«نیل شوسترمن» موفق شده است روایتی را به مخاطبین ارائه کند که هم یک روایت «پادآرمان‌شهری» در ادبیات نوجوان است و هم داستانی ادبی: اثری که به شکل استادانه، بهترین جنبه ها از هر دوی این دسته‌بندی ها را در هم می آمیزد و همزمان، از محدوده های مرسومِ هر کدام عبور می کند. داستان «داس مرگ» که از نقطه‌نظرهای سوم-شخصِ «سیترا» و «روئن» روایت می شود و در بخش های مختلف، یادداشت های شخصیِ سایر «داس های مرگ» را در اختیار مخاطبین قرار می دهد، ماجرای پرفراز و نشیب خود را با احساس، اصالت و صدایی منحصربه‌فرد به تصویر می کشد. 

دو شخصیت اصلی داستان، یکدیگر را به چالش می کشند و کامل می کنند؛ آن ها به شیوه‌ای احساس‌برانگیز در مقابل هم قرار می گیرند، اما هیچ وقت در مورد اساسی‌ترین باورهایشان تردید به خود راه نمی دهند. «نیل شوسترمن» به جای خلق روابط عاشقانه‌ی کلیشه‌ای و دیالوگ های بیش از اندازه طولانی، کاری می کند که پروتاگونیست هایش با انگیزه‌ی انجام کار درست (آن‌طور که خودشان آن را درک می کنند) به مسیر ادامه دهند—حتی اگر بهای این کار، به خطر افتادن زندگی خودشان و بقای «داس‌شهر» باشد. 

اما جدا از کاراکترها، نکته‌ی جذاب دیگری که در رمان «داس مرگ» جلب توجه می کند، پیچیدگی و ظرافتِ سوالاتِ اخلاقی و «جهان‌سازی» در این اثر است. در این داستان، با یک «آرمان‌شهر» روبه‌رو می شویم: جایی که در آن، جنایت و فقر و نفرت با رضایت و صلح جایگزین شده است. اما در چنین جهانی، چه بر سر انسانیت خواهد آمد؟ وقتی چیزی وجود ندارد که برای رسیدن به آن تلاش کنیم، به چه چیزی تبدیل می شویم؟

برای انسان هایی که از طریق تکنولوژی بارها و بارها خود را به دوران جوانی بازگردانده اما خاطرات و تجاربشان را نگه داشته‌اند، این جهان ممکن است به جایی خسته‌کننده تبدیل شود؛ برای آن هایی که قدرت «خوشه‌چینی» را در اختیار دارند، زندگی در این جهان ممکن است باری بی‌نهایت بزرگ به نظر برسد، یا فرصتی برای تبدیل شدن به ایزدانی سنگدل.





مقالات مرتبط با "کتاب «داس مرگ»: کاوش در معنای زندگی ابدی"
بررسی نمایشنامه «دوزخ» اثر «ژان پل سارتر»
بررسی نمایشنامه «دوزخ» اثر «ژان پل سارتر»

«سارتر» این ایده را مطرح می کند که رنج حقیقی، از ناتوانی انسان در کنترلِ ماهیتِ هستیِ خود سرچشمه می گیرد.

چگونگی خلق «شخصیت اصلی» در داستان‌ها
چگونگی خلق «شخصیت اصلی» در داستان‌ها

«شخصیت اصلی»، کاراکتری است که به واسطه‌ی او می توانیم جهان خلق‌شده توسط نویسنده را مشاهده کنیم.

نکاتی از کتاب «حباب شیشه» اثر «سیلویا پلات»
نکاتی از کتاب «حباب شیشه» اثر «سیلویا پلات»

نثر «سیلویا پلات» از طریق به‌کارگیری استعاره های خیال‌انگیز و توصیفات مبتکرانه و غیرمعمول، بر شکاف بنیادین میان ذهن و جسم تأکید می کند.

پنج ویژگی پنهان در رمان‌های «آگاتا کریستی»
پنج ویژگی پنهان در رمان‌های «آگاتا کریستی»

او موفق شد توازنی استادانه را میان مؤلفه های هنری هوشمندانه، و پیچ‌وخم های غافلگیرکننده و آشکارسازی های ناگهانی به وجود آورد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب «داس مرگ»: کاوش در معنای زندگی ابدی" ثبت می‌کند