«سمبلیسم» یا «نمادگرایی» در ادبیات، ابزاری است که نویسنده به واسطهی آن، از یک چیز (معمولا یک شیء یا پدیده) برای نشان دادن چیزی انتزاعیتر استفاده می کند. نمادهای قدرتمند و تأثیرگذار به شکل معمول، ویژگی هایی مشابه یا یکسان با شیء یا پدیدهی مورد نظر دارند، یا این که حداقل به طریقی با آن مرتبط هستند.
بدیهی است که کاراکترها و رویدادها نیز می توانند نمادین باشند. نمونهای مشهور از نمادگرایی در ادبیات، در کتاب «کشتن مرغ مقلد» اثر «هارپر لی» رقم می خورد، زمانی که «آتیکوس» به فرزندانش، «جِم» و «اسکات»، می گوید کشتن مرغ مقلد، کاری زشت و ناپسند است چون مرغان مقلد هیچوقت به کسی آسیب نمی زنند—و فقط آواز می خوانند. به خاطر این ویژگی ها، مرغ مقلد در رمان، به نمادی از معصومیت و زیبایی تبدیل می شود، در حالی که کشتن مرغ مقلد، نمادی از خشونت و سنگدلی جلوه می کند.
«هورفوردها» بهترین آهنگر شهر را در منازعهای بر سر یک مادیان کشتند. ادعایشان این بود که آهنگر، مادیان را به قصد دزدی نزد خود نگه داشته است و آنقدر بیپروا بودند که عمل قتل را در حضور سه نفر شاهد مرتکب شدند. برای دفاع از خودشان در قبال جنایتی که مرتکب شده بودند، به عقیدهی آن ها کافی بود تکرار کنند «عوضی حقش همین بود». می خواستند حتما به عنوان مجرم درجه اول، بیتقصیر اعلام شوند و درنتیجه تنها کاری که «آتیکوس» می توانست برای مراجعیناش انجام دهد، این بود که در مراسم خداحافظی ابدی آن ها حضور یابد و شاید از همین جا بود که تنفر عمیق پدرم نسبت به وکالت در مدافعه های جنایی شروع شد.—از کتاب «کشتن مرغ مینا» اثر «هارپر لی»
گونههای نمادگرایی
نماد یا سمبل ممکن است یک شیء، کاراکتر، یا رویداد باشد. در این بخش به شکل خلاصه سه گونه از نمادها در ادبیات را مرور می کنیم.
نمادگرایی از طریق اشیا: در اغلب اوقات، اشیا برای نمادپردازیِ ایده ها و مفاهیم به کار گرفته می شوند، به عنوان روشی برای جلب توجه مخاطبین به اساسیترین تِم هایی که اثر به آن ها می پردازد. به عنوان نمونه، یک شاعر ممکن است شعری را دربارهی گُلی در حال حرکت در باد بنویسد تا احساسی از معصومیت، هماهنگی با طبیعت، یا خوشحالی و سرمستی را منتقل کند.
نمادگرایی از طریق کاراکترها: گاهی خود شخصیت ها ممکن است نقش نماد را در روایت ایفا کنند—نمادی از یک فضیلت یا رذیلت اخلاقی مشخص، یا یک ایدئولوژی سیاسی. به عنوان نمونه، در شعر تمثیلی معروفِ «ادموند اسپنسر» به نام «ملکه پریان»، زنی جنگجو و دلاور به نام «بریتومارت»، نمادی از ارزش های مربوط به پاکدامنی و شرافت است، ویژگی هایی که بسیاری از مخاطبین در قرن شانزدهم برای آن اهمیت زیادی قائل بودند.
نمادگرایی از طریق رویدادها: رویدادها نیز می توانند نمادین باشند. به عنوان نمونه، در حالی که جامهی سفید یک کاراکتر ممکن است نمادی از دوران جوانی و پاکی باشد، صحنهای که کاراکتر در طول آن، جامهی سفید خود را از تن در می آورد، می تواند نمادِ از بین رفتن معصومیت در نظر گرفته شود—یا نمادی از دگرگونی هایی که افراد در طول فرآیند بلوغ وادار به تجربهی آن می شوند.
تشخیص نمادگرایی
نویسندگان طیفی گسترده از سمبل ها را به کار می گیرند تا به معنای اثر خود عمق ببخشند. اما برخی از نمادها را بسیار راحتتر از برخی دیگر می توان تشخیص داد. به عنوان نمونه، یک سنگ دریایی در داستان، هم می تواند به عنوان سمبلی کاملا واضح مورد استفاده قرار بگیرد و هم به شکلی پرظرافت و غیرمستقیم.
در برخی موارد، بهخصوص وقتی یک نماد چندان آشکار نیست، همیشه نمی توان با اطمینان گفت آیا استفادهی نویسنده از سمبلیسم بهعمد بوده است یا این که مخاطبین در حال اضافه کردن معنای مختص به خودشان به متن از طریق تفسیر چیزی در اثر به عنوان یک نماد هستند. اما این یک نقص یا مشکل به شمار نمی آید. در حقیقت، این نکته یکی از جذابترین جنبه های سمبلیسم را آشکار می کند: تصمیم و تشخیصِ این که آیا نمادگرایی در یک اثر به کار رفته است یا نه، به یک میزان به قصد نویسنده و تفسیر مخاطب وابستگی دارد.
گروهی از مردان که ریش داشتند با لباس های تیره و غمانگیز و کلاه های نوکتیز خاکستریرنگ، با جمعی از زنان در هم آمیخته بودند. بعضی از زنان روسری بر سر داشتند و برخی سربرهنه بودند. این مردان و زنان جلوی یک ساختمان چوبی گرد آمده بودند که درش از الوارهای بلوط ساخته و با گلمیخ های بزرگ محکم شده بود. هرچند بانیانِ کُلُنی جدید، در نقشه های اولیهی خود، در آرزوی مدینهی فاضلهای سرشار از تقوا و شادمانی برای زیستن بودند، اما ناگزیر شدند که در اولین قدم، ضمن نیازهای ابتدایی خود، مقداری از زمین بکر و دستنخورده را به گورستان اختصاص دهند و مقدار دیگری را هم به زندان.—از کتاب «داغ ننگ» اثر «ناتانیل هاثورن»
نمادگرایی و داستان تمثیلی
«داستان تمثیلی» اثری است که درسی اخلاقی را به واسطهی استفاده از کاراکترها و رویدادهای نمادین منتقل می کند. اما هر اثری را که از سمبلیسم بهره می برد، نمی توان یک داستان تمثیلی در نظر گرفت؛ بلکه، داستان تمثیلی قصهای است که در آن، اغلب کاراکترها و مسیر پیشروی پیرنگ، نقش نمادهایی برای چیزهایی دیگر را ایفا می کنند، یا این که تمام خط داستانی، نمادی از پدیدهای بزرگتر در جامعه است.
به عنوان نمونه، کاراکترها در شعر تمثیلیِ «ادموند اسپنسر» به نام «ملکه پریان»، شخصیت هایی نهچندان عمیق یا چندوجهی به نظر می رسند، چون آن ها قرار است تجسمی از رفتارها و ایده ها باشند و نه مشابه با آدم های واقعی. در طرف مقابل، «هستر پرین» (پروتاگونیستِ رمان عمیقا نمادگرایانهی «ناتانیل هاثورن»، کتاب «داغ ننگ») میزانی قابلتوجه از پیچیدگی و فردیت را فرای نمادها و نمادپردازی ها از خود نشان می دهد، به همین خاطر نمی توانیم بگوییم رمان «داغ ننگ» یک داستان تمثیلی دربارهی مفهوم «بیوفایی» است؛ بلکه، می توانیم آن را رمانی دربارهی مفهوم «بیوفایی» در نظر بگیریم که جنبه هایی مشخص از نمادگرایی در آن به چشم می خورد. به شکل خلاصه، تمام داستان های تمثیلی عمیقا نمادین هستند، اما همهی آثار نمادین را نمی توان تمثیلی در نظر گرفت.
نمونهای از نمادگرایی در ادبیات
نویسندگان به شکل پیوسته از سمبلیسم در آثار خود بهره می برند، چون نمادها عواطف مخاطبین را درگیر می کنند و به شکل مختصر و مفید، ایده های بزرگ و پیچیده را انتقال می دهند. در شعری معروف به نام «اوزیماندیاس»، «پِرسی بیش شِلی» از داستان مواجهه با مجسمهای بزرگ اما در حال نابودی استفاده می کند تا بر قدرت طبیعت، گذرا بودن دستاوردهای انسان، و ماندگاری هنر تأکید کند.
نمادگرایی در این شعر از «پرسی شلی»، مجسمهای را که نیمی از آن در شن ها فرو رفته است، به تصویری تأثیرگذار دربارهی گذر زمان تبدیل می کند. شعر «اوزیماندیاس» به مخاطبین یادآوری می کند که نیروی طبیعت، سرانجام به تمام امپراتوری ها و زندگی انسان ها—چه پادشاه و چه رعیت—پایان خواهد داد. در سطرهای پایانی این شعر، دو نماد کاملا متفاوت در کنار یکدیگر قرار می گیرند: مجسمهی سرنگون که اندازهاش به مراتب کوچکتر از قبل است، و کویر وسیع و بیحاصل و بیتغییر. به این ترتیب، مجسمهی «اوزیماندیاس» نمادی است از فناپذیری و ناچیزی انسان در مقابل زمان و طبیعت.