«الیزابت کولبرت» در طول دو دههی گذشته، نام خود را به عنوان یکی از برجستهترین نویسندگان کتاب های علمی مطرح کرده است. او در کتاب روشنگرانه و موفق خود به نام «انقراض ششم» که در سال 2015 جایزه «پولیتزر غیرداستانی» را به دست آورد، به مواجههای خشونتآمیز و دگرگونکننده میان تمدن انسان ها و اکوسیستم سیارهی زمین می پردازد.
«کولبرت» با نثر جذاب و دقیق خود، نقش تغییرات اقلیمیِ ناشی از فعالیت های انسان را در ایجاد رویدادی سرنوشتساز مورد تحلیل قرار می دهد: ششمین انقراض گسترده روی زمین—یا نرخ سریعِ از بین رفتن گونه های مختلف گیاهان و حیوانات که تخمین زده می شود تنها در همین قرن، بیست تا پنجاه درصد از تمام گونه های زنده را با تهدید انقراض روبهرو خواهد کرد.
انقراض، مفهومی نسبتا جدید در دنیای علم به حساب می آید. تا نخستین دهه های قرن هجدهم میلادی، این ایده که برخی گونه های حیوانات و گیاهان قبلا روی زمین زندگی می کردند اما پس از مدتی از بین رفتند، برای انسان ها غیرممکن و غیرقابلباور به نظر می رسید. دانشمندان نمی توانستند نیرویی را تصور کنند که قادر بود گونه هایی متداول و پرتعداد در عصرهای گذشته را به شکل کامل از روی زمین محو کند.
به همین شکل، و به خاطر بسیاری از دلایل مشابه، بسیاری از انسان ها امروزه نیز نمی توانند بپذیرند نژاد ما می تواند مسئول نابودیِ تمام اکوسیستم زمین باشد. موانع روانشناختی زیادی حتی برای تصور این موضوع وجود دارد که انسان در حال نابود کردن خانهی خود است—خانهای که ممکن است برای همیشه از دست برود. در نتیجه، بسیاری از ما به این موضوع اهمیت نمی دهیم. ما مانند جمعیتی خیره به یک شعبدهباز، به خودمان اجازه می دهیم که این واقعیت تلخ و نگرانکننده را نادیده بگیریم و فکر کردن به آن را به آیندهای نامشخص موکول کنیم.
به این ترتیب با رفتن به مناطق مختلف، با راهنمای مناسب، متوجه وسعت تغییراتی شدم که در حال حاضر در حال روی دادن است. یک فصل به مرگ های پیاپی مربوط می شود که کمابیش در حیاط خلوت خانهی خودم متوجه آن شدم (که به احتمال بسیار در حیاط خلوت خانهی شما هم رخ می دهد). اگر انقراض موضوعی هراسانگیز باشد، انقراضِ گروهی، بسیار هولناکتر است. در فصل های بعد تلاش می کنم به هر دو جنبهی موضوع بپردازم: شور و هیجان به وجود آمده از آنچه بدان پی می بریم و وحشت ناشی از آن. امیدوارم خوانندگان کتاب، ارزش این دوران واقعا استثنایی را که در آن به سر می بریم، بدانند.—از کتاب «انقراض ششم» اثر «الیزابت کولبرت»
انسان ها همچنان به استفاده از اتمسفر زمین به عنوان فاضلابی بیانتها برای دفع بیش از 90 میلیون تن پسماندهای گازی به صورت روزانه ادامه می دهند، که باعث افزایش مداوم دمای زمین می شود. این افزایش دما، هم گستردهی گونه های زنده را مورد تهدید قرار می دهد و هم امکان بقای تمدن در آینده را به خطر می اندازد. «کولبرت» می نویسد: «با بر هم زدن نظم این سیستم ها، ما در واقع بقای خودمان را در معرض خطر قرار دادهایم.»
مناطق پوشیده از یخ در زمین، در حال ذوب شدن هستند. ویروس ها، باکتری ها و گونه های حامل بیماری مانند پشه ها و کنه ها، و آفت ها مانند سوسک های پوستهنشین، اکنون بیش از هر زمان دیگر از قلمروهای طبیعی خود رانده می شوند، و در همه جا، پیوندهای ظریف و شکنندهای که برای پایداری حیات ضروری است، در حال از هم گسستن است.
این جهانی است که ما ساخته ایم؛ و «کولبرت» در اثر بهنگام، آموزنده و خواندنی خود، با ترکیب تحلیل های علمی و روایت های شخصی، چگونگی شکلگیری این جهان را توضیح می دهد. نتیجهی این کار، تاریخی قابلفهم و جامع از انقراض های جمعیِ پیشین در زمین است—و تاریخی از گونه هایی که از دست دادهایم—و همینطور شرحی جذاب از ماهیت فوقالعاده پیچیدهی حیات بر این سیاره.
وقتی استخوان های «ماستادون ها» (گونه هایی منقرض شده از فیلسانان) برای اولین بار در سال 1739 مورد مطالعه قرار گرفت، بسیاری از دانشمندان استدلال کردند که این استخوان های بزرگ و منحصربهفرد به یک فیل یا اسب آبی تعلق داشته است. اما در سال 1796، زیستشناس فرانسوی، «ژرژ کوویه»، شواهدی را برای یک تئوری کاملا جدید ارائه کرد: این که استخوان ها متعلق به گونهای نابود شده از «جهانی پیش از جهان ما» بودند. «کوویه» تا جایی که می توانست به مطالعه و جمعآوری فسیل ها ادامه داد و درنهایت، تعداد قابلتوجهی از گونه های منقرض شده را شناسایی کرد. در طول چند دههی بعد، مشارکت های دانشمندانی همچون «چارلز لایل» و «چارلز داروین» باعث شد انقراض به عنوان یک مفهوم علمی پذیرفته شود و تکامل یابد.
از زمان پیدایش حیات روی زمین در حدود 3.8 میلیارد سال پیش، سیارهی ما تا کنون پنج انقراض جمعی را تجربه کرده است. آخرینِ این انقراض ها در حدود 66 میلیون سال پیش رقم خورد، احتمالا وقتی سیارکی به عرض حدود ده کیلومتر به زمین برخورد کرد و دایناسورها را به نابودی کشاند. این انقراض، نظم حاکم بر تنوع گونه های زنده را به شکل چشمگیری تغییر داد: اکوسیستم های آبی عملا از بین رفتند و حدود 75 درصد از تمام گونه های گیاهان و حیوانات نابود شدند.
«کولبرت» بیان می کند که ما امروزه نیز با انقراض جمعیِ مشابهی مواجه هستیم که در مقیاس زمینشناختی، به سرعتِ یک چشم بر هم زدن در حال رقم خوردن است. این بار اما، یک سیارک بزرگ را نمی توان مقصر دانست. انسان ها مسئول رقم خوردن این رویداد هستند، آن هم از طریق تغییر شرایط محیطیِ سیاره به شکلی آنقدر سریع و گسترده که بخش عمدهای از گونه ها نمی توانند خود را با آن سازگار کنند. ما همچنین آیندهی خودمان را در معرض خطر قرار دادهایم.
«کولبرت» در کتاب «انقراض ششم» که خیلی سریع در فهرست «پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز» قرار گرفت، از علم و تاریخِ مربوط به بحران فعلی پرده بر می دارد. سفرهای تحقیقی گسترده و پژوهش های موشکافانهی او برای خلق این اثر، کتاب «انقراض ششم» را به مشارکتی فوقالعاده باارزش برای ایجاد درکی بهتر از شرایط کنونی تبدیل کرده است.
این داستان هم همینطور است: با ظهور گونهای جدید شروع می شود که شاید از دویست هزار سال پیش آغاز شد. این گونه هنوز نامی ندارد؛ هیچ گونهای هنوز نامی ندارد. اما شایستهی داشتن یک نام است. این یکی هم مثل هر گونهی نوپای دیگر، موقعیتی ناپایدار دارد. شمار آن، اندک است و گسترهی زیستیاش به نوار کوچکی از شرق آفریقا محدود می شود. اما جمعیتاش به آرامی افزایش می یابد و کاملا امکان دارد که دوباره کم شود و به حد چندهزار جفت برسد. اعضای این گونه چندان چابک و قوی نیستند ولی به طور چشمگیری توانایی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات را دارند و به تدریج به مناطقی گوناگون با شرایط اقلیمی متفاوت، جانوران درندهی مختلف و طعمه های شکارِ گوناگون پیشروی می کنند. چنین می نماید که هیچ کدام از محدودیت های معمولِ زیستگاه ها یا ویژگی های جغرافیایی، دست و پایشان را نمی بندد.—از کتاب «انقراض ششم» اثر «الیزابت کولبرت»
خوشبختانه، تاریخ سرشار از نمونه هایی است که توانایی نژاد انسان در غلبه بر حتی سختترین چالش ها را نشان می دهد. ناهنجاری ها و مشکلاتی که «کولبرت» به تصویر می کشد، قابل انکار کردن یا نادیده گرفتن نیستند. او با مدراک و شواهد قطعی نشان می دهد که رفتار کنونی انسان ها با سیارهی زمین، فقط باعث تسریع «انقراض ششم» خواهد شد. «الیزابت کولبرت» تأکید می کند کار درست در شرایط کنونی، سرعت بخشیدن به گذار از جهان فعلی به سوی دنیایی پایدارتر است.