کتاب راز قایق ها

Boats for Papa
کد کتاب : 1111
مترجم :
شابک : 978-600-8347-48-4
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی بادبادک طلایی سال 2016

کتاب تصویری برای کودکان بالای ۵ سال

معرفی کتاب راز قایق ها اثر جسیکا بگلی

کتاب راز قایق ها، اثری نوشته ی جسیکا بگلی است که نخستین بار در سال 2015 انتشار یافت. باکلی و مادرش در کلبه ای دنج و راحت در کنار اقیانوس زندگی می کنند. باکلی عاشق درست کردن قایق از تخته چوب هایی روی آب است که در ساحل کنار خانه شان پیدا می کند. او می تواند قایق های متفاوتی بسازد: بزرگ، کوچک، بلند و کوتاه. باکلی پس از ساختن قایق های زیبایش، آن ها را به دریا می سپارد. اگر قایق ها برنگردند، او می داند که توانسته اند به پدرش برسند؛ پدری که باکلی خیلی دلتنگ اوست. جسیکا بگلی در این کتاب خیره کننده و به یاد ماندنی به کاوش در احساسات عمیقی می پردازد که از فقدان سرچشمه می گیرند. داستان کتاب راز قایق ها، بدون تردید تا مدت ها در ذهن مخاطبین باقی خواهد ماند.

کتاب راز قایق ها

جسیکا بگلی
جسیکا بگلی، نویسنده ی آمریکایی است.بگلی در حومه ی پورتلند بزرگ شد و از همان کودکی، آرزو داشت کارتونیست و خالق کتاب های تصویری شود. او ابتدا به دانشگاه واشینگتن و سپس به کالج هنری کورنیش رفت و در سال 2004 با مدرکی در رشته ی نقاشی فارغ التحصیل شد. بگلی از همین زمان به خلق کتاب های کودک روی آورد.
نکوداشت های کتاب راز قایق ها
Enchanting.
جذاب.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Innocent and wise, a gentle story about healing and finding connection-both in the past and present.
معصومانه و هوشمندانه، داستانی زیبا درباره ی بهبودی و یافتن ارتباط با گذشته و حال.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Reassuring, consoling, and lovely.
دلگرم کننده، تسلی بخش و دوست داشتنی.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب راز قایق ها (لذت متن)
باکلی و مامانش توی خانه ی چوبی کوچکی کنار دریا زندگی می کردند. آن ها چیز زیادی نداشتند؛ ولی به جایش همدیگر را داشتند. باکلی عاشق ساحل و چیزهایی بود که آنجا پیدا می کرد.

آن روز عصر، باکلی و مامانش برای پیاده روی رفتند. باکلی، قایق کوچکی را که مخصوص پاپا ساخته بود، با خودش آورده بود. روی قایق نوشته بود: «برای پاپا. با عشق، باکلی.» «می خواهم قایقم را برای پاپا بفرستم. اگر به ساحل برنگشت، می فهمم که بهش رسیده!» باکلی این را گفت و قایق کوچکش را در آب گذاشت.