شیرفروش صبح ها ساعت چهار سروکله اش پیدا می شود. خانم بلوم نمی شناسدش. بیشتر اوقات با خودش فکر می کند آدم بهتر است شیرفروش را بشناسد. «بد نیست یک بار هم که شده چهار صبح بلند بشم تا باهاش آشنا بشم.» اما نگران است که شیرفروش ببیندش و با او بداخلاقی کند یا فکر بدی درباره اش بکند. آخر، قابلمه خانم بلوم فرورفتگی دارد.
درواقع خانم بلوم دلش می خواهد با مردشیرفروش آشنا شود مجموعه داستان کوتاه کلاسیک و ارزشمندی است که نویسنده در آن توانسته اثری بی همتا برای زمان خودش و ما بیافریند. با متنی موجز، با دیدی دقیق وهمراه با روشی تاثیرگذار، داستان های پتر بیکسل ساده و کوتاه اند و خواننده را غافلگیر می کنند.
کتاب در واقع خانم بلوم دلش می خواهد با مرد شیرفروش آشنا شود