کتاب «ساختارگرایی و نشانهشناسی» نوشتهی ترنس هاوکس توضیح میدهد که ساختارگرایی بر این ایده استوار است که معنا نه در خود اشیا یا پدیدهها، بلکه در روابط میان آنها شکل میگیرد. نویسنده برای روشن کردن این دیدگاه به زبانشناسی سوسور تکیه میکند؛ جایی که زبان بهعنوان یک نظام از نشانهها در نظر گرفته میشود و هر نشانه تنها از طریق تفاوتش با سایر نشانهها معنا پیدا میکند. هاوکس نشان میدهد که این رویکرد چگونه فراتر از زبان گسترش یافت و در رشتههایی مثل انسانشناسی، روانکاوی و نقد ادبی به کار گرفته شد. او به نمونههایی از کلود لوی استروس اشاره میکند که روابط خویشاوندی و اسطورهها را با همین منطق بررسی میکرد، یا به رولان بارت که فرهنگ عامه و متون ادبی را بر اساس نظامهای نشانهای تحلیل میکرد. کتاب سپس به نشانهشناسی میپردازد و توضیح میدهد که چگونه مطالعهی نشانهها میتواند فرآیند تولید معنا را در متون، تصاویر و پدیدههای اجتماعی آشکار کند. در اینجا نقش تقابلهای دوگانه، و مفهوم همنشینی و جانشینی بهعنوان ابزارهای تحلیلی معرفی میشوند. نویسنده با مثالهای ساده نشان میدهد که این مفاهیم چگونه در عمل به کار گرفته میشوند. هاوکس توضیح میدهد که منتقد ساختارگرا یا نشانهشناس به دنبال کشف ساختارهای زیربنایی متن است، نه نیت نویسنده یا معنای آشکار آن. این رویکرد به جای تمرکز بر فرد یا اثر جداگانه، متن را بخشی از یک نظام گستردهتر میبیند. کتاب همچنین محدودیتهای این نگرش را یادآور میشود و نشان میدهد که همین نقدها زمینهساز بحثهای پساساختارگرایانه شدند.
درباره ترنس هاوکس
ترنس هاوكس كه در سن 81 سالگی درگذشت، تلاش زیادی برای تغییر مطالعه ادبیات در انگلیس انجام داد. تا اواخر دهه 1970، آثار ژاک دریدا، میشل فوکو و یاران آنها به طور گسترده ای به عنوان یک ژارگون انتزاعی رد می شدند.