کتاب سگ های سیاه

Black Dogs
کد کتاب : 15716
مترجم :
شابک : 978-9641851875
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 176
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1992
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد جایزه ادبی من بوکر سال 1992

«ایان مک یوون» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب سگ های سیاه اثر ایان مک یوون

کتاب «سگ های سیاه» رمانی نوشته ی «ایان مک یوون» است که اولین بار در سال 1992 به چاپ رسید. «جرمی»، همسر دختر «برنارد» و «جون ترمین» است—زن و شوهری که ازدواج و احساس بیگانگیشان نسبت به یکدیگر، تقریبا به صورت همزمان آغاز شد. «جرمی» که می خواهد بفهمد چگونه عشق عمیق آن ها به واسطه ی تفاوت های ایدئولوژیک میان این دو به حاشیه رانده شد، شروع به نوشتن خاطرات «جون» می کند. اما انگار همه چیز در زندگی «جون» به مواجهه ای سرنوشت ساز در چهل سال قبل بازمی گردد—لحظه ای که برای «جون»، درست مانند تغییرات اجتماعی و سیاسی در زمان «جرمی»، ویرانگر و بازگشت ناپذیر بود. «مک یوون» در این رمان، به تاریک ترین واقعیت های تمدن—سگ های سیاه آن—می پردازد، و همینطور به تنش هایی که هم عشق را به وجود می آورند و هم آن را نابود می کنند.

کتاب سگ های سیاه

ایان مک یوون
ایان راسل مک یوون، زاده ی ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸، نویسنده و نمایشنامه نویس انگلیسی است. ایان در ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸ در الدرشات از توابع همپشر زاده شد.او حرفه ی نویسندگی خود را با نوشتن داستان های کوتاه گوتیک آغاز کرد و در سال ۱۹۹۸ به خاطر کتاب آمستردام موفق به دریافت جایزه ی ادبی من بوکر شد.
نکوداشت های کتاب سگ های سیاه
A meditation on the intoxications and the redemptive power of love.
تأملی بر شیدایی ها و قدرت رستگاری بخش عشق.
New Yorker New Yorker

Subtle and unforgettable.
پرظرافت و فراموش نشدنی.
Voice Literary Supplement

Acute, alive and vivid.
هوشمندانه، سرزنده و ملموس.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب سگ های سیاه (لذت متن)
آن را به حد کافی از «برنارد» شنیده بودم، که تازه به معنی دقیق کلمه هم شاهد ماجرا نبوده. در کریسمس و دیگر جمع های خانوادگی، موضوع مکرر بازگو شده بود. تا جایی که به «جون» مربوط می شد، این ماجرا باید در کانون زندگینامه اش قرار می گرفت، همچنان که در روایت خود او از زندگی اش چنین بود-لحظه ی تعیین کننده، تجربه ی نقطه ی چرخش، حقیقت آشکارشده ای که در پرتو آن، همه ی نتایج قبلی می بایست مورد بازاندیشی قرار می گرفت.

«جون» خود را متقاعد کرده بود که «روز بعد» همه چیز را توضیح خواهد داد-این که چرا حزب را ترک کرده بود، چرا او و «برنارد» دچار ناهماهنگی شدند، چرا در عقلگرایی اش، در ماده گرایی اش تجدید نظر کرد، چطور شد که چنین زندگی کرد، کجا به سر برد، چه اندیشید.

«جرمی»، تو پسر خوبی هستی، ولی گاهی واقعا چرند می گویی. زیادی سعی می کنی عاقل باشی، و کاری کنی که همه دوستت داشته باشند و همدیگر را دوست داشته باشند... همین!