تأثیرگذار.
بی نهایت اسرارآمیز.
کتابی پیچیده و در عین حال زیبا.
نیکی، اسمی که بالاخره روی کوچک ترین دخترم گذاشتیم، مخفف چیزی نیست؛ فقط توافقی بین من و پدرش. جالب این جاست پدرش بود که دنبال اسمی ژاپنی می گشت، و من شاید به خاطر این خودخواهی که نمی خواستم گذشته را به یاد آورم روی اسمی انگلیسی پافشاری می کردم. بالاخره با نیکی موافقت کرد، معتقد بود این اسم حال وهوایی شرقی دارد.
نیکی امسال، در ماه آوریل، وقتی روز ها هنوز سرد بود و سوزن ریز باران بیداد می کرد، به دیدنم آمد. شاید هم می خواست بیشتر پیشم بماند، نمی دانم. اما خانه ی من در بیرون شهر و سکوتی که آن را در بر گرفته بود، حوصله اش را سر برد، و چیزی نگذشت که آشکارا برای بازگشت به لندن بی تابی می کرد. بی حوصله به صفحه های کلاسیکم گوش می داد و خودش را با مجلات مختلف مشغول می کرد. تلفن مرتب برایش به صدا درمی آمد، از روی فرش جستی می زد [ اندام لاغر و استخوانی اش به پیراهن تنگش چسبیده بود ]و همیشه حواسش جمع بود که در را پشت سرش ببندد تا حرف هایش خدای نکرده به گوشم نرسد. بعد از پنج روز رفت.
من می توانم وسط ترافیک دراز به دراز بگیرم بخوابم، عین خیالم هم نیست. ولی دیگر یادم نیست چه جوری می شود در سکوت خوابید.
«ایشی گورو» در این رمان، ایده هایش در مورد خاطرات و هویت را که در داستان های قبلی نیز به آن ها پرداخته است، به شکل کامل مورد تحلیل و کاوش قرار می دهد.
روایتگری که اطلاعات را به شکل کامل برملا نمی کند، به مخاطبین دروغ می گوید و آن ها را گمراه می کند
در این مطلب می خواهیم با برخی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی بیشتر آشنا شویم
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
«بازماندهی روز» سومین کتاب کازو ایشیگورو است که در سال 1989 منتشر شده و در همان سال موفق به کسب جایزهی بوکر گردید
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
کازوئو ایشی گورو، نویسنده ی دوست داشتنی و فوق العاده با استعداد ژاپنی/انگلیسی است که با شایستگی تمام، جایزه ی نوبل ادبیات سال 2017 را از آن خود کرد.
نویسنده، استاد ابهام و روایت غیرقابلاعتماده. یعنی هیچوقت جواب قطعی نمیده، فقط طوری داستان رو میچینه که چند برداشت مختلف ممکن باشه. برداشت من از پایان کتاب یه چیز دیگه بود و بقیه نظراتی که خوندم، برداشت دیگه ای داشتن
داستان در ظاهر خیلی آرام و ساده پیش میره، اما پایانش لایههای پنهان رو آشکار میکنه. آخر داستان همهی سرنخهایی که قبلاً عادی یا حتی خستهکننده به نظر میرسیدن، ناگهان معنی تازهای پیدا میکنن. میتونم بگم پایان کتاب تونست دیدگاهم رو نسبت به کل داستان تغییر بده؛ یه جور «رمزگشایی معکوس» که باعث میشه دوباره همون صفحات قدیمی برات تازه و پر از نشونه بشن.
چه قدر خوب بود این کتاب الان تمومش کردم و هنوز ذهنم درگیرشه حتما بخرید و بخونید عجیب خوبه
داستان میخکوب کننده ای داشت .خیلی جذاب و گیرا
من هنوز ذهنم درگیر این کتابه. اتسوکو از خاطراتش بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن میگه و از دوستی اش با ساچیکو و دخترش ماریکو که به نظرم خود اتسکو و دخترش هستن.
آخر کتاب اشاره میکنه روزی که کنار بندر گشتن به کی کو خوش گذشت یعنی دختر اتسوکو
اسپویل * بنظرم همه چیز خیلی واضحه ... اتسوکو بارداره و دختری که به دنیا میاره میشه همین نیکی ، در پایان قصه میفهمیم که کیکو دختر اولش، همون ماریکو هست که افسردگی داشته و در بزرگسالی هم اون اتفاق براش میفته ... احتمالا ساچیکو که مادر بی مسئولیتی هم هست در راه رسیدن به آمریکا اتفاقاتی براش میفته و اتسوکو سرپرستی ماریکو رو قبول میکنه و نامش رو هم تغییر میده ... نویسنده چند تا نشونه گذاشته، یه جا نیکی به مادرش میگه ای کاش پدر بیشتر به کیکو اهمیت میداد و مادرش میگه ولی اون پدر واقعی کیکو نبود ... اخلاقیات گوشه گیرانه کیکو که ما رو یاد ماریکو میندازه ... وقتی خاطره تله کابین رو برای نیکی تعریف میکنه به جای ماریکو، میگه کیکو خیلی بهش خوش گذشته بود ...
سپاس از خدمات شما و عرض خسته نباشید به کارکنانت
سپاس از همراهی شما