کتاب بارن باگه

کتاب «بارن باگه» رمانی کوتاه و وهمناک است که به قلم «الکساندر لرنت هولنیا» برای اولین‌بار در سال 1936 منتشر شد و با استقبال مخاطبان را همراه داشت.
این رمان به نام شخصیت اصلی‌اش یعنی «بارن بگه» نام‌گذاری شده است و نویسنده از ابتدای کار نقش کلیدی و مهم او را در این داستان یادآوری می‌کند.
رمان در ابتدا با مقدمه‌ای عجیب آغاز می‌شود که در آن باگه متهم به مرگ دو زن جوان شده است که در ظاهر خودکشی کرده‌اند. باگه این اتفاق را مربوط به پیشنهاد ازدواج آن دو زن مطرح می‌کند.
در ادامه داستان وضعیت متفاوتی را پیش می‌گیرد. داستان در میانه‌ی جنگ اول جهانی در حوالی سال‌های 1915 روایت می‌شود. در این نبرد بارن باگه به عنوان افسر سواره‌نظام مجارستان در میانه‌ی نبرد قرار دارد و برای به دست‌گرفتن کنترل یک پل استراتژیک با سربازان و توپخانه‌ی روسی درگیر شده است. در این نبرد که با تلفات بسیاری از هر دو طرف همراه است باگه ناگهان از مهلکه خارج می‌شود و بعد از پل به جهانی که بی‌شباهت به بهشت نیست، وارد می‌شود. در این جهان زیبا و پر از آرامش باگه با دختر زیبایی به نام شارلوت آشنا می‌شود و رفته‌رفته به او دل می‌بندد. شارلوت در میان راز و نیازهای عاشقانه، حرف عجیبی به باگه می‌زند و پیش‌بینی می‌کند که همه چیز به‌زودی از بین خواهد رفت. داستان در ادامه پرده از رازی مهم بر می‌دارد و مخاطب در میان ناباوری متوجه می‌شود که شاهد یک اتفاق شگرف بوده است. لرنت هولنیا در این اثر درخشان، به‌دقت بر مرز واقعیت و خیال قدم می‌زند و روایتی را ارائه می‌دهد که در آن پرده‌ی مرگ از جهان مردگان و زندگان برداشته شده و افراد در تعامل با کسانی توصیف می‌شوند که شاید قرن‌ها پیش از دنیا رفته‌اند. هولنیا که خود از خانواده‌ای اشرافی آمده و سابقه‌ی خدمت در درجات بالای نظامی دارد در این رمان به بهره‌گیری از نثری فخیم و موجز انتقادی ظریف اما گیرا به ماهیت جنگ و تاثیر آن بر زندگی انسان‌ها مطرح می‌کند و شاید به همین جهت در زمره‌ی یکی از بهترین نویسندگان اتریشی - مجاری قرار می‌گیرد. مطالعه‌ی این رمان برای علاقه‌مندان به ادبیات جنگ و همچنین داستان فراواقعی، جالب‌توجه خواهد بود.