کتاب برج سکوت

The Tower of Silence
کد کتاب : 16727
شابک : 978-6222086527
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 798
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب برج سکوت اثر حمیدرضا منایی

برج سکوت داستانی نو و تفکر برانگیز از نویسنده ی معاصر، حمیدرضا منایی است. این کتاب که در سه جلد با نام های نمایش مرگ، دیوار شیشه ای و در مرز دیدار روشنان توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده، به بررسی یکی از بزرگ ترین معضلات اجتماعی به نام اعتیاد، در قالب داستانی گیرا می پردازد. این رمان تکان دهنده که با تحسین بسیاری از مخاطبان مواجه شده است به چند دلیل مورد توجه قرار می گیرد. اولین مساله راوی داستان و نحوه ی روایت مستند وار آن است. نویسنده تلاش کرده تا با گره زدن دوربین نگاه مخاطب و راوی قصه، تمام زیرساخت ها و دلایل کوچک و بزرگی که یک فرد را به دام اعتیاد می کشاند نشان بدهد. لذا خواننده هر چه در سطر های کتاب پیش می رود، با دلایل و کنجکاوی های شخصیت ها، که یک عضو معمولی اجتماع مثل خود او هستند بیشتر همذات پنداری می کند.
شیوه ی داستانی و درام پیش رونده، آنچه باید گفته و دیده شود به نحوی لذت بخش و به دور از ملال بیان می کند و به مخاطب به هیچ عنوان حس سرزنش و نصیحت دست نمی دهد. پس خواننده در کنار شخصیت ها شاهد ماجراست و همانند آن ها در رویداد های قصه، گاه متحیر و گاه مغلوب می شود. مساله ی دیگر استفاده های به جا و دقیق گفتگوهای محاوره ای در کنار زبان رسمی کتاب است که حس معاصر بودن و تازگی به خواننده می دهد. در کنار همه ی این موارد، قرار داشتن مخاطب در جریان ایده ها و افکار و اتفاقات بیرونی و لمس چگونگی خروج شخصیت های قصه از روند طبیعی زندگی و درگیر شدن آنان با پدیده ی بیمارگونه ی اعتیاد، دیدگاه خواننده را نسبت به این معضل عظیم اجتماعی تحت تاثیر قرار می دهد.

کتاب برج سکوت

حمیدرضا منایی
حمیدرضا منایی متولد ساال 1355نویسندۀ رمان سه جلدی برج سکوت است که موضوع اصلی آن اعتیاد است.منایی نویسنده‌ای با دغدغه‌های اجتماعی است. سانتی‌مانتالیزم ادبیات شهری در او راهی باز نکرده است. زبانش نرم و توام با تلخی است. روان و ساده زاویه دید و شکل طرح موضوعش را پیدا می‌کند و در همه داستان‌هایش بیش از موقعیت داستانی و چفت و بست کردن حوادث به نمایش و شرح مکتوب انسان در چهارچوب زیستی معاصرش متمایل است. او از خلال توصیف نمونه‌هایی از زیست انسان در بستر جامعه پیرامونی ا...
قسمت هایی از کتاب برج سکوت (لذت متن)
“آدم یک روز به جایی می رسد که عشقش با توانایی اش برابر نیست... خیلی بیش تر از آن چه معشوق هست، می خواهد... این جور وقت ها اگر معشوق را رها نکنی، خودت و عشق و معشوق و همۀ اطرافت را به لجن می کشی... هیچ چاره ای نداری، باید از یک جا به بعد، ول کنی و بروی... بروی عقب، از دور بایستی و عشقت را تماشا کنی... [...] این را که می گویم یادت بماند؛ اگر خواستی عاشق چیزی بمانی، اگر خواستی بزرگ شوی، اگر زندگی ات به چیزی گیر کرد، از یک جا به بعد، ببوس و بگذارش کنار... پشت دستت را داغ کن و دیگر سراغش نرو... اگر غیر از این کردی، همۀ عمر دستت خالی است...”