آیدا عشق الهی زندگینامۀ دختر جوان شاداب و سرزندهای است که در یک سانحۀ جادهای بهناگاه از گردن به پایین فلج میشود.
او که زندگی خود را تمامشده میداند، برای پذیرش و تطبیق با زندگی جدید خود مسیر پرفرازونشیبی را طی میکند. او در این مسیر با افسردگی، خشم، و تمایل به خودکشی دستوپنجه نرم میکند، تمام بنیادهای اعتقادی و بینشهای معنویاش فرو میپاشد، و درنهایت بار دیگر چون ققنوسی از خاکستر خویش برمیخیزد.