جهان از دهۀ 1980 آرامآرام به دامن فرمهای مختلف پوپولیسم راست و چپ لغزید و فروپاشی شوروی در آغاز دهۀ 1990 به آن سرعتی ویرانگر بخشید. جوامع مختلف در سرتاسر جهان با اشخاص و احزاب پوپولیستی در انتخابات روبرو شدند که با دوقطبیکردن انتخابات، از خود و حامیانشان یک «ما»ی برحق و برتر ساختند که علیه یک «دیگر»ی ناحق و پست باید میجنگیدند و پیروز میشدند. این ثنویت ساختگی و بیاساس که هیچ نسبتی با الزامات بقای جوامع انسانی ندارد، با رویکرد ضد روشنفکرانهاش، همواره درحال تلاش برای ساختن یک دشمن برای مردمانیست که ناتوان از فهم چرایی بینوایی و بیچیز شدنشان هستند. این مردم به کسانی رأی میدهند که به آنها میگویند یهودیها، مهاجران، کمونیستها و... مقصر بدبختی آنها هستند و با حذف این دیگریهای ساختگی، بهشت برین به ارمغان میآید! فارغ از اینکه همهچیز در سپهر اقتصاد سیاسی پیرامون سوداگران و کاسبان سیاست میگذرد و مردم افسونشده به دست ساحران پوپولیست، در فهم این مهم ناتوانند.
کتاب آشنایی با اقتصاد سیاسی پوپولیسم، پژوهش کوچک اما رهگشای پتر استانکوف بلغارستانی است که با ایجازی مثالین، پوپولیسم را تعریف و توصیف کرده و به سویههای تاریخی آن، فرمهای مختلفاش در احزاب چپ و راست افراطی، کارکردهای درست اندک و غلط بسیارشان، منابع تغذیۀ فکری و اقتصادیشان، چگونگی بهقدرترسیدن و به شیوۀ در قدرتبودنشان از منظر اقتصاد سیاسی پرداخته و درنهایت کتابی موجز و مهم را برای ما ممکن ساخته است که امروز با شیوع مجدد فاشیسم در جهان، بیش از هر زمان دیگری، برای تعمق در وضعیت و فهم بهتر سازوکارهای جهانی، به آن محتاجیم.
پتر استانکوف، استاد تمام در دانشکده اقتصاد رویال هالووی، دانشگاه لندن، انگلستان، و مدرس ارشد در دانشگاه اقتصاد ملی و جهانی، صوفیه، بلغارستان است.
پوپولیستها در صورت انتخابشدن سیاستهای مشابهی را طراحی میکنند. رویکردهای آنها علیرغم دستیابی به قدرت از حوزههای تاریخی و فرهنگی متفاوت، یکسان است: آنها نهادهای سیاسی کلیدی را در اختیار نیروهای وفادار و متحدان خود قرار میدهند و رسانهها را از طریق قانونگذاری و سانسور سرکوب میکنند. رویکرد کند و تدریجی آنها تعیین دقیق زمان وقوع فروپاشی دموکراسی را دشوار میکند.
نحلههای سیاسی افراطی عمدتا با گسترش دولت رفاه اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم در سراسر اروپا به حاشیه رانده شدند، هرچند امروزه بار دیگر به عرصه آمدهاند. اکنون چرا پوپولیسم در همان دموکراسیهایی که به دستودلبازترین نظامهای رفاه اجتماعی «ز گهواره تا گور» دست یافته بودند دوباره ظهور میکند؟ و نیز چرا پوپولیسم در دموکراسیهای جدید «اروپای مرکزی و شرقی» که مردم هرگز بهتر از این زندگی نکرده بودند خیز برداشته است؟ اما چرا در اوایل دهۀ 90 روی نداد که کل منطقۀ CEE(اروپای مرکزی و شرقی) دوران انتقال اجتماعی ویرانگری را، همارز «رکود بزرگ» و اگر نگوییم بدتر از آن، طی میکرد؟
سلام خوشحال شدم یکی از کتابهای خوب در حوزه شناخت پوپولیسم را منتشر کردید. جامعه ما هم مثل جوامع دیگر بنبستش را مدیون این جرگه است و راه عبور از آن شناخت بود و نمود این پدیده است.