کتاب ترینیتی

Trinity
کد کتاب : 16780
مترجم :
شابک : 978-6007141991
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 962
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1976
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ترینیتی اثر لئون اوریس

کتاب "ترینیتی" داستان زندگی در هم تنیده ی خانواده های لارکینز و اویلز را روایت می کند ،آن ها کشاورزانی کاتولیک هستند که در تپه ای در شهر تخیلی بالیتوگ در منطقه ی دونگال هستند. این کتاب تعدادی از وقایع تاریخی را شرح می دهد؛ از قحطی بزرگ دهه ی 1840 تا عید پاک در سال 1916.
"لئون اوریس" در سوم اوت 1924 در بالتیمور به دنیا آمد. پدر و مادرش از لهستانی های مهاجر بودند. در هفده سالگی وارد نیروی دریایی شد و در نبردهای گواداکانال و تاراوا شرکت کرد. وقتی از نیروی دریایی فارغ شد و به زندگی عادی پیوست، به روزنامه نگاری روی آورد و بعد از بارها شکست و ناامیدی، در سال 1953 با نوشتن کتاب "فریاد پیروزی" به موفقیت چشمگیری نائل آمد. سپس با نوشتن کتاب هایی چون "مهاجرت"، "توپاز"، "خیانت در آتن"، "تپه های خشم" و به ویژه "ترینیتی" میان نویسندگان طراز اول بین المللی قرار گرفت .
در "ترینیتی" یک ماجراجویی حماسی و قدرتمند پدید آمده که وضعیت وحشتناک ایرلند را در طول مبارزات طولانی و خونین خود برای آزادی ، به زیبایی به تصویر می کشد. داستان "ترینیتی" بر اساس شخصیت یک شورشی جوان کاتولیک ایده آل گرا و یک دختر شجاع و زیبای پروتستان است که بر ضد میراث خود مبارزه می کند تا به آرمان های خود برسد. داستان عشق و خطر است ، پیروزی با هزینه ای غیرقابل تصور و پرتره ای باشکوه از مردمی که بر طبق ایمان و تعصب تقسیم شده اند. یک حماسه فراموش نشدنی از آتشی که یک سرزمین باشکوه را ویران کرد و شعله های غیرقابل توصیف آن که در قلب انسان می سوزد.در ایرلند از آینده خبری نیست ، تنها گذشته است که بارها و بارها تکرار می شود.

کتاب ترینیتی

لئون اوریس
لئون اوریس (Leon Uris؛ ۳ اوت ۱۹۲۴ – ۲۱ ژوئن ۲۰۰۳) یک نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، پدیدآور، و رمان‌نویس اهل ایالات متحده آمریکا بود.بیشترین اثر مشهور او ممکن است Exodus باشد که در سال 1958 منتشر شد. بیشتر منابع حاکی از آن است که اوریس با انگیزه علاقه شدید به اسرائیل، با فروش حقوق فیلم از قبل به MGM و با نوشتن مقالات روزنامه درباره تحقیقات خود برای این رمان، تأمین مالی کرد.
قسمت هایی از کتاب ترینیتی (لذت متن)
اشتباه ما این است که گمان می کنیم سعادت همان رفتن به بهشت است. مادامی که همین جا سعادت داریم باید قدرش را بدانیم، چراکه شاید آن را در بهشت نیابیم. هیچ رازی قدرتمندتر عشق انسان به وطنش نیست. هیچ زیبایی از آن بالاتر نیست. مصیبتی که بر سر مردم ما آمده این است که نسل ها زیردست دیگران رنج برده اند و این عشق به وطن در دلشان مرده است. هدف بریتانیا تصرف و استثمار ایرلند و حکومت بر آن نبود. بریتانیا قصد کرده بود فرهنگ سلتی را از ریشه بخشکاند و فرهنگی را بر این مردم تحمیل کند که تماما با آن بیگانه بودند.

کوین همچنان دور شد. آب به کمرش رسید، به سینه اش، به گردنش. موجی آب را به صورتش پاشید و آب از سرش گذشت. دیگر پیدایش نشد… «صبر کن. صبر کن.» «بیدار شو، کانر، بیدار شو.» کانر سرش را از روی متکا بلند کرد، گردنش مثل گردن یک مجسمه خشک و راست بود. نور آفتاب از میان پرده ها به درون اتاق می تابید و نسیمی ملایم و مرطوب موج های کوچکی بر پرده می انداخت. مچ های کانر روی ملافه چین و چروک خورده منقبض شده بود. عاقبت متوجه نگرانی صاحب جسمی شد که او را سخت به خود چسبانده بود. شلی داشت پشت گردنش را نوازش می کرد. آهسته گفت: «کانر.» سرش دوباره روی متکا افتاد و بی حرکت ماند. در حالی که نفس نفس می زد صبر کرد که قلبش حرکت طبیعی خود را از سر گیرد. بعد به دشواری، بلند شد و به زحمت توانست جرئت کند و نگاهی به قیافه وحشت زده شلی بیندازد.