کتاب آخرین رز کشمیری

The Last Kashmiri Rose
کاوشگری های جو سندی لندز
کد کتاب : 1788
مترجم :
شابک : 978-600-119-994-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 402
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2001
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

از کتاب های برگزیده سال به انتخاب نیویورک تایمز

معرفی کتاب آخرین رز کشمیری اثر باربارا کلورلی

کتاب آخرین رز کشمیری، رمانی نوشته ی باربارا کلورلی است که اولین بار در سال 2001 به چاپ رسید. جسد زنی انگلیسی پیدا می شود که رگ دو دستش زده شده و در حمامی از خون و آب شناور است. اما این حادثه، خودکشی بوده یا قتل؟ پرونده ی این زن به دست بازپرس اسکاتلند یارد، جو سندیلندز، سپرده می شود؛ کسی که از جهنم جنگ جهانی اول جان سالم به در برده و توانسته شش ماه در آب و هوای شرجی کلکته ی تحت حکومت انگلیسی ها دوام بیاورد. سندیلندز تحقیقات خود را شروع می کند و خیلی زود درمی یابد که مرگ های اسرارآمیز دیگری نیز وجود دارند که با قتل زن انگلیسی در ارتباط هستند. اکنون که سلطه ی بریتانیا رو به افول گذاشته و هند در آستانه ی قیام قرار دارد، سندیلندز باید تمام تلاش خود را بکند تا قاتلی زیرک را به دست عدالت بسپارد، در حالی که می داند قربانی بعدی این قاتل نیز انتخاب شده است.

کتاب آخرین رز کشمیری

باربارا کلورلی
باربارا کلورلی، نویسنده ای انگلیسی است که در یورک شایر به دنیا آمد. او از دانشگاه دورهام فارغ التحصیل شد و قبل از شروع نویسندگی، معلم بود. کلورلی بیشتر به خاطر خلق مجموعه رمان هایی معمایی با محوریت «بازپرس جو سندیلندز» شناخته می شود و به خاطر نوشتن این مجموعه، مورد تحسین قرار گرفته است. او اکنون در کمبریج انگلستان زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب آخرین رز کشمیری
A spellbinding mystery.
یک داستان معمایی مسحورکننده.
The New York Times Book Review

With a strong, confident protagonist, and a poignant love story.
با پروتاگونیستی قوی و بااعتماد به نفس، و عاشقانه ای گزنده.
The Denver Post

Cleverly has the talent to rival the grand masters of the genre.
کلورلی استعداد این را دارد که با استادان بزرگ این ژانر رقابت کند.
Romantic Times

قسمت هایی از کتاب آخرین رز کشمیری (لذت متن)
افسر ارشد منطقه، سرگرد هری، نگاهی به زیر و بالای میز انداخت. چشمان فرا برّاق، صورت های خال خالی، حرف های پراکنده، نامفهوم و بریده بریده، تردیدی نبود که وقتی پرنتیس آن جا حضور نداشت، گفت و گوها فرو می نشست و برای پر کردن شکاف ها و اختلافات، نوشخواری جریان می یافت. و اکنون هم که پرنتیس نبود. رفته بود به کلکته برای شرکت در مصاحبه ای که برای ترفیعش به درجه ی ارشد ترتیب داده بودند. «اما چرا جایلز؟ چرا من نه؟» هر بار فقط یک نفر از آن ها می توانست ترفیع بگیرد و این بار هم آن یک نفر پرنتیس بود. این بار هم پرنتیس توانسته بود موانع را پشت سر بگذارد و خدا می داند کی دیگر شاید فرصتی برای ارتقای او دست دهد.

واقعا به این ترفیع درجه نیاز داشت. به پولش نیازمند بود. به زودی صاحب فرزندانی می شد که برای تحصیل باید می فرستادشان به انگلستان. پیش تر هم همسرش دائما می نالید و گله می کرد و او هم از آن گله ها دیگر به ستوه آمده بود، از آن درددل های بی پایان «هیچی نداریم بپوشیم، فقط یک اسب کالسکه داریم، پس کی می توانیم اسباب اثاثیه و مبلمان خودمان را بخریم.» او به شدت نیاز داشت به این ترفیع درجه و آن وقت پرنتیس گرفته بودش. پرنتیس پرادعا و گزافه گو!