کتاب فرار شاهانه

Farar-e Shahaneh
کد کتاب : 18912
شابک : 978-6001758522
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار میلادی : 1393
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---
داوود امیریان
داوود امیریان، نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم می زند.وی در سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد. برخی او را جزو ۵ نویسندهٔ برتر دفاع مقدس می دانند و در زمره نسل اول نویسندگان دفاع مقدس قرار دارد.«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «...
دسته بندی های کتاب فرار شاهانه
قسمت هایی از کتاب فرار شاهانه (لذت متن)
مرادی از شب قبل متوجه رفت و آمد های زیاد به کاخ سلطنتی شده بود. کامبیز، پسر ابوالفتح آتابای آمد و همه ی خدمه کاخ را صدا زد. همه به صف شدند. محمدرضا و فرح، لباس سفر بر تن از راه رسیدند. محمدرضا گفت: ما داریم می رویم! یکهو همه به گریه افتادند. مردای نفهمید این گریه ها از خوشحالی است یا ناراحتی. مردای که جوگیر شده بود، دوید جلو و محمدرضا را در آغوش گرفت. در همین لحظه صدای محمدرضا را شنید که می گفت: ((رهایم کن، پسر. چرا پاهایم را گرفته ای. رها کن!)) مرادی کم مانده بود پقی زیر خنده بزند. ممد گالیور با آن لنگ و قدر دراز دیلاق، جفت پاهای محمدرضا را گرفته بود و زار می زد. اشک و آب دهان و دماغش به پاچه ی شلوار محمدرضا چسبیده بود. ممد گالیور، گریه کنان با صدای بلند گفت: اعلی حضرت جانم، قربونت برم ... من نمی گذارم شما بروید. ما یتیم می شویم!