کتاب در باب دوستی

On Friendship
کد کتاب : 20229
مترجم :
شابک : 978-6006867588
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1580
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

درباب دوستی و دو جستار دیگر
On Friendship
کد کتاب : 20364
مترجم :
شابک : 978-2000575955
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 84
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1580
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب در باب دوستی اثر میشل دو مونتنی

در طول تاریخ ، برخی از کتاب ها جهان را تغییر داده اند. آنها نحوه مشاهده خود و یکدیگر را دگرگون کرده اند. آنها از مشاجره ها و اختلاف نظر ، جنگ و انقلاب الهام گرفته اند. آنها روشنگری کرده اند و حتی گاهی خوانندگان را به خشم تحریک کرده اند. این دسته از کتاب ها زندگی را برای ما غنی ساخته و چراغ راهنمای راه ما بوده اند.
اکنون انتشارات پنگوئن در مقیاس وسیع آثار متفکران ، پیشگامان ، رادیکال ها و چشم اندازهای بزرگی را که ایده هایشان تمدن را متزلزل می کند ، برای شما به ارمغان آورده است. یکی از این کتاب ها همین کتاب در باب دوستی
اثر میشل دو مونتنی است.

در این قطعات متنوع او دیدگاههای خود را در مورد روابط آدمها بیان می کند ، با این ایده که انسان هیچ تفاوتی با حیوانات ندارد.
مونتنی به شکلی درخشان استدلال می کند که باید به همه فرهنگ ها احترام گذاشته شود. او با کاوش در انسانیتی نمونه وار تلاش می کند ماهیت بشریت را درک کند. و این درک شخصی را به خوانندگان منتقل کند.
از دیگر کتاب های مونتنی می توان به اراسموس: وجد و ستایش حماقت ، رابله ، مونتانه و مالیخولیا و اخیرا خنده در پای صلیب اشاره کرد.

کتاب در باب دوستی

میشل دو مونتنی
میشل دو مونتنی (Michel de Montaigne)‏ (۲۸ فوریه ۱۵۳۳–۱۳ سپتامبر ۱۵۹۲) یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان و فیلسوفان دورهٔ رنسانس است. او فیلسوف و حکیم اخلاقی بود و در خاندانی اشرافی زاده شده بود.وی در سال ۱۵۳۳ به دنیا آمد. سیزده سال دادستان و چهار سال نیز شهردار شهر بوردو بود. وی همچنین به سفارت برای شاهزادگان محلی نیز می‌پرداخت. وی در طول حیاتش صاحب شش فرزند شد که پنج تن از آنان در نوزادی از دنیا رفتند. وی در سال ۱۵۹۲ به دلیل عوارض سنگ کلیه درگذشت.
دسته بندی های کتاب در باب دوستی
قسمت هایی از کتاب در باب دوستی (لذت متن)
همان گونه که اراضی غنی و حاصلخیزی داریم که بی حاصل رها شده اند و انواع مختلف علف ها ی هرز در آن ها روئیده اند، که اگر در آن ها به مقتضای هر زمین به کشت و زرع بپردازیم یقینا محصولات مفیدی برای مان به ارمغان خواهند آورد؛ زنان نیز این گونه اند، چرا که توده بی شکلی از گوشت تولید می کنند که تنها با وجود نطفه مرد است که بارور شده و می تواند منجر به ایجاد موجودی کامل - به نام انسان- گردد. همین قاعده در خصوص عقول ما نیز جاری و ساری است. اگر ما آن ها را با برخی موضوعات خاص که می توانند به عنوان مهار و عنانی جهت کنترل آن ها عمل نماید، بارور ننماییم، آن گاه است که بی قید و بند در اراضی لم یزرع اندیشه ها ی مان جولان خواهند داد: هنگامی که آب متلاطم در ظرفی مفرغی نور خورشید و مهتاب را بازمی تاباند، روشنایی ها ی لرزانی را به آسمان می پراکند و ضربه ها یی به دیواره ظرف می زند. و این گونه چنین تلاطمی منجر به بروز انواع جنون و پریشان حالی می شود: آن ها اشکال موهومی را در رویای انسان ها ی بیمار پدیدار می نمایند. هنگامی که روح فاقد هدف خاصی باشد، گمراه می شود و چنان که گفته اند، در هر نقطه ای که باشید، در هیچ کجا نیستند.