کتاب دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

Jenta som ville redde bøkene
کد کتاب : 25959
مترجم :
شابک : 978-6226011549
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 60
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد اثر کلاوس هاگروپ

"دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد" اثر "کلاوس هاگروپ" داستان دختری است به نام آنا، که نگران کتاب هاست. او در این اندیشه است که چه اتفاقی برای کتاب هایی که کسی نمی خواهدشان می افتد و در همین بین کتابی پیدا می کند که همه چیز را تغییر می دهد. کنجکاوی او می تواند همه را به تلاش برای حل معمای بزرگ جنگلی سحرآمیز بکشاند و نشان دهد که کتاب ها می توانند سرگرم کننده و چالش برانگیز باشند.
تصاویر زیبای آبرنگی این کتاب به کل داستان ابعاد جدیدی می بخشد و واقعا قصه با هر صفحه جادویی زیبا ارائه می کند.
کتابی درون کتاب و کتابی درباره ی نگارش کتاب، با این پیام که بهتر است ندانیم در آینده چه اتفاقی می افتد و رویاهای ما به اندازه واقعیت ما، واقعی هستند. تصاویر فوق العاده ی "دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد" آن را برای تمام دوست داران کتاب تصویری خاص می کند.
این داستان از آن قبیل کتاب هاست که قلب هر دوستدار کتاب را لمس می کند!
آیا همه ی ما این آرزو را نداریم که در میان کتاب ها دوست پیدا کنیم و دلمان بخواهد که دیگران نیز آن ها را بخوانند و احساسات ما را درک کنند؟
آنا دختر کوچکی است که می خواهد کتاب های خوانده نشده را از نابودی نجات دهد.
در همین حال، او دنیایی از دوستان جدید، مکان های جدید، داستان های جدید و یک حقیقت بسیار مهم را کشف می کند: ما هرگز نمی دانیم در آینده برای ما چه پیش می آید، اما این بدان معنا نیست که باید بخاطر آن خودمان را ناراحت کنیم.
یک کتاب دوست داشتنی در مورد عشق به خواندن و اراده برای نجات کتاب، داستان و شخصیت های آن.

کتاب دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

کلاوس هاگروپ
کلاوس هاگروپ (Klaus Hagerup) (زاده ۵ مارس ۱۹۴۶ میلادی – ۲۰ دسامبر ۲۰۱۸) نویسنده، مترجم، فیلم‌نامه‌نویس، هنرپیشه و کارگردان نروژی بود.او جوانترین فرزند از دو برادر بود که در سال 1969 مجموعه شعر "Slik tenker jeg på dere" ("اینگونه فکر می کنم در مورد تو هستم") را در سال 1969 انجام داد. و Hålogaland Teater به عنوان بازیگر، مربی، کارگردان و نویسنده. او همچنین در چندین فیلم بازیگری کرده است اما بهتر است به عنوان نویسنده نمایشنامه های تئاتر صحنه و رادیو شناخته شود. او همچ...
قسمت هایی از دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد (لذت متن)
آنا رفت توی فکر. اگر کتاب هایی که کسی آن ها را نمی خواند از بین بروند، آن وقت آدم های توی کتاب ها هم از بین می روند. مثل یک برگ پاییزی. خشک می شوند، خرد می شوند و تبدیل به غبار می شوند. بعد هم باد آن ها را با خودش خواهد برد، برای همیشه. حتی فکرش هم ترسناک بود. نزدیک آنا بزند زیر گریه، اما یک دفعه عصبانی شد و گفت: «ما باید کتاب ها را نجات بدهیم.» خانم مانسن لبخند زد. «امیدوار بودم دقیقا همین را بگویی.» اما سوال مهم این بود: آن ها چه طور می توانستند کتاب ها را نجات بدهند؟ یعنی باید کتاب ها را برمی گرداندند توی قفسه ها؟ آنا گفت: «نه، آن وقت آقای میلتون برگ پیدایشان می کند و دوباره مجبور می شود آن ها را از بین ببرد.»