کتاب گروه محکومین

In the Penal Colony
کد کتاب : 64653
مترجم :
شابک : 978-9645732170
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 110
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1919
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 2835
مترجم :
شابک : 9782000636755
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1974
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 2859
مترجم :

شابک : 9789643512248
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 111
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1919
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 2867
مترجم :

شابک : 9782000070535
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 120
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1924
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 76057
مترجم :
شابک : 978-6226383820
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1919
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 2871
مترجم :

شابک : 9789648766042
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 112
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1919
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

در اردوگاه محکومین
In the Penal Colony
کد کتاب : 2879
مترجم :
شابک : 9789648936780
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1393
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

گروه محکومین و پیام کافکا
In the Penal Colony
کد کتاب : 116415
مترجم :
شابک : 978-9648477108
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1974
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب گروه محکومین اثر فرانتس کافکا

«گروه محکومین و پیام کافکا» از دو بخش تشکیل شده است. بخش نخست مقاله ای با عنوان «پیام کافکا» نوشتۀ صادق هدایت، به بررسی زندگی، اندیشه ها و آثار کافکا می پردازد. در بخش دوم کتاب، داستان «گروه محکومین» نوشتۀ فرانتس کافکا، داستان محکمه ای، که به صورت ماشین خودکار اهریمنی درآمده است. افسر، جهانگرد را به تماشای ماشین شکنجه و مرگ که اختراع فرمانده سابق است، دعوت می کند و توضیحات کارکرد دستگاه، به جهانگرد تماشاچی داده می شود. دستگاهی که به وسیله خال کوبی کلمات قصار فرمانده مرده بر روی محکوم، او را زجرکش می کند. محکومینی که نه وسیله دفاع دارند و نه به جرم خود آگاهند.

کتاب گروه محکومین

فرانتس کافکا
فرانتس کافکا، زاده ی ۳ ژوئیه ۱۸۸۳ و درگذشته ی ۳ ژوئن ۱۹۲۴، یکی از بزرگ ترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم بود. آثار کافکا در زمره ی تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آیند.کافکا در یک خانواده ی آلمانی زبان یهودی در پراگ به دنیا آمد. در آن زمان پراگ مرکز بوهم بود، سرزمینی پادشاهی متعلق به امپراتوری اتریش - مجارستان. او بزرگ ترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچک تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه های مرگ نازی ها جان باختند.پدرش...
قسمت هایی از کتاب گروه محکومین (لذت متن)
آدمیزاد یکه و تنها و بی پشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست می کند که زاد و بوم او نیست، با هیچ کس نمی تواند پیوند و وابستگی داشته باشد. خودش هم می داند… می خواهد چیزی را لاپوشانی بکند، خودش را به زور جا بزند، گیرم مچش باز می شود: می داند که زیادی است. حتا در اندیشه و تکرار و رفتارش هم آزاد نیست. از دیگران رودرباستی دارد، می خواهد خودش را تبرئه کند. دلیل می تراشد، از دلیلی به دلیل دیگر می گریزد، اما اسیر خودش است، چون از خطی که به دور او کشیده شده نمی تواند پایش را بیرون بگذارد. گمنامی هستیم در دنیایی که دام های بیشماری در پیش ما گسترده اند، و فقط برخوردمان با پوچ است. همین تولید بیم و هراس می کند. در این سرزمین بیگانه به شهرها و مردمان کشورها و گاهی زنی برمی خوریم، اما باید سر به زیر دالانی که در آن گیر کرده ایم بگذریم. زیرا از دو طرف دیوار است و در آنجا ممکن است هر آن جلومان را بگیرند و بازداشت بشویم چون محکومیت سربسته ای ما را دنبال می کند و قانون هایی که به رخ ما می کشند، و کسی هم نیست که ما را راهنمایی بکند. باید خودمان کار خودمان را دنبال کنیم. به هر کس پناه می بریم از ما می پرسد: “شما هستید؟” و به راه خودش می رود. پس لغزشی از ما سر زده که نمی دانیم، و یا به طرز مبهمی از آن آگاهیم. این گناه وجود ماست. همین که به دنیا آمدیم در معرض داوری قرار می گیریم، و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته کابوس است که در دندانه های چرخ دادگستری می گذرد. بالاخره مشمول مجازات اشدی می گردیم و در نیمروز خفه ای، کسی که به نام قانون ما را بازداشت کرده بود گزلیکی به قلب مان فرو می برد و سگ کش می شویم. دژخیم و قربانی هر دو خاموشند.