رمان «بیخیال» نوشته ادوارد سنت آبین، نخستین اثر از چرخه پنجگانهی مشهور پاتریک ملروز است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد و خیلی زود توجه منتقدان ادبی را به خود جلب کرد. این اثر در مرز میان رمان روانشناختی، زندگینامهی ادبی و نقد اجتماعی جای میگیرد و تصویری عریان از زندگی درون خانوادهای مرفه اما بیمار ارائه میدهد. سنت آبین با الهام از تجربههای تلخ کودکی خود، فضایی میآفریند که در آن معصومیت کودکانه با خشونت، سکوت و انکار بزرگسالان در هم میآمیزد. رمان با نثری فشرده، طنز تلخ و جزئینگری دقیق، همزمان هم از ساحت زیباییشناسی و هم از منظر روانشناختی تکاندهنده است. داستان تنها در یک روز تابستانی در جنوب فرانسه میگذرد، جایی که خانواده ملروز در عمارت روستاییشان زندگی میکنند. در مرکز روایت، پاتریک ملروز پنجساله قرار دارد؛ کودکی با تخیلی غنی و حساسیتی شکننده که در جهانی سرشار از تهدید و خشونت دست به بقا میزند. پدرش، دیوید ملروز، مردی مستبد و بیرحم است که در پس ظاهر اشرافی، خشونتی مهارناشدنی پنهان دارد. مادرش، النور، زنی الکلی و منفعل است که توان حمایت از فرزندش را ندارد و ترجیح میدهد پشت دیوار مستی و بیتفاوتی پناه گیرد. فضای بیرونی داستان در ظاهر آرام است: آمادهسازی شام، انتظار برای مهمانان، بازی در باغ. اما این آرامش سطحی به سرعت رنگ میبازد و خشونتی تکاندهنده، مرز کودکی و امنیت را برای پاتریک در هم میشکند. یکی از دستاوردهای مهم سنت آبین در این رمان، نمایش جهان از چشم یک کودک است. روایت، بین تجربههای بیرونی و تخیلات درونی پاتریک در نوسان است؛ جایی که ترس، امید و انکار در هم میآمیزند. رویداد خشونتآمیز محوری، جهانی دوپاره خلق میکند: پیش و پس از تروما. این شکاف، شالودهی روانی شخصیت پاتریک را برای رمانهای بعدی شکل میدهد. از حیث مضمون، «بیخیال» کاوشی عمیق در ماهیت تروما، شکنندگی معصومیت و نقش خانواده در انتقال زخمهاست. این رمان نشان میدهد چگونه قدرت و امتیاز اجتماعی میتواند بستری برای انکار و پنهانکاری باشد، در حالیکه قربانیان در سکوت رنج میبرند. سنت آبین بهویژه در تصویر کردن خانوادههای طبقهی مرفه انگلیسی، به لایههای ریاکاری، نقابهای اجتماعی و فاصله میان ظاهر و واقعیت نفوذ میکند. سبک نگارش او ترکیبی از طنز گزنده و نثر شاعرانه است. زیبایی توصیف طبیعت و صحنههای خانه در تضاد با خشونت و بیرحمی، نوعی دوگانگی تکاندهنده ایجاد میکند. در عین حال، شوخطبعی سیاه و کنایههای اجتماعی، متن را از فروغلتیدن به صرف تراژدی بازمیدارد. شخصیتپردازی نیز برجسته است: نهتنها دیوید و النور، بلکه مهمانان و خدمتکاران نیز در ساختن فضایی سرشار از تنش و انکار نقش دارند. البته شدت صحنههای آزار میتواند برای برخی خوانندگان دشوار و حتی غیرقابلتحمل باشد. اما همین مواجههی بیپرده با خشونت خانگی و زخمهای کودکی است که به رمان قدرتی ماندگار میبخشد. «بیخیال» بیش از آنکه تنها یک داستان باشد، دریچهای است به روان کودک آسیبدیده و به یادماندنی که خواننده را همزمان آشفته و متأثر میکند. در نهایت، این رمان آغازگر سفری است که در چهار اثر بعدی چرخه ملروز ادامه مییابد؛ سفری که از کودکی آسیبدیده تا بزرگسالی پر از اعتیاد، تلاش برای رهایی و رویارویی با گذشته امتداد پیدا میکند. «بیخیال» نهفقط یک رمان مستقل، بلکه نقطهی ورود به یکی از مهمترین پروژههای ادبی بریتانیا در دهههای اخیر است: بازنمایی زخمهای فردی در بستر نقد اجتماعی و روانشناختی.
درباره ادوارد سنت ابین
ادوارد سنت ابین زادهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۱۹۶۰، نویسنده و روزنامهنگار اهل بریتانیا است. او بهخاطر نوشتن مجموعه رمانهای نیمهاتوبیوگرافی پاتریک ملروز معروف است. در سال ۲۰۰۶ رمانِ شیر مادر او برای دریافت جایزهٔ بوکر نامزد شد.