کتاب هر روز تولد

Birthday Boy
کد کتاب : 47001
مترجم :
شابک : 978-6004629898
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 286
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب هر روز تولد اثر دیوید بدیل

کتاب «هر روز تولد» اثری نوشته ی «دیوید بدیل» است که اولین بار در سال 2017 انتشار یافت. چه می شد اگر هر روز، روز تولد بود؟ این، داستان پسری به نام «سم گرین» است که واقعا واقعا واقعا عاشق روزهای تولد است: خوردن صبحانه در تخت خواب، کادوهای مختلف، مهمانی های لذت بخش، فوت کردن شمع ها، همه چیز! در حقیقت او آنقدر به خاطر تولد یازده سالگی اش هیجان زده است که آرزو می کند ای کاش هر روز، روز تولدش بود. به همین خاطر، در ابتدا کاملا هیجان انگیز به نظر می رسد که روز تولدش، صبح روز بعد دوباره تکرار می شود؛ و دوباره، و دوباره، و دوباره... اما مدت زیادی نمی گذرد که همه چیز، شکلی عجیب و دردسرساز به خود می گیرد. اتفاقی ناخوشایند از راه می رسد و چیزی را مورد تهدید قرار می دهد که «سم» آن را حتی از روز تولدش نیز بیشتر دوست دارد. گاهی اوقات باید مراقب باشیم چه چیزی را آرزو می کنیم.

کتاب هر روز تولد

دیوید بدیل
دیوید لیونل بدیل(David Baddiel) (متولد ۲۸ می۱۹۶۴) کمدین و رمان نویس برتانیایی است. وی در شهر نیویورک زاده شد و وقتی که چهار ساله بود خانواده‌اش به بریتانیا مهاجرت کردند. پدرش کولین برایان بدیل(زادهٔ ولز) شیمیدان بود. مادرش سارا یک پناهنده بود که از رژیم آلمان نازی فرار کرده بود. وی زمانی که فرزندش دیوید پنج ماهه بود، در سال ۱۹۳۹ همراه با شوهرش به بریتانیا فرار کرده بود. پدر و مادر دیوید هر دو یهودی بودند. دیوید در شمال لندن بزرگ شد. وی دارای مدرکپی اچ دی زبان انگلیسی است.
نکوداشت های کتاب هر روز تولد
Pure entertainment for 9+ readers everywhere.
سرگرمی تمام عیار برای مخاطبین 9 سال به بالا، در همه جا.
Amazon Amazon

A perfect combination of humour, magic and a happy ending.
ترکیبی بی نقص از شوخ طبعی، جادو و پایان خوش.
Waterstones

A compelling story with relatable characters and meaningful life lessons.
داستانی هیجان انگیز با شخصیت های قابل همذات پنداری و آموزه های پرمعنی برای زندگی.
Huffington Post

قسمت هایی از کتاب هر روز تولد (لذت متن)
معلوم است که «سم» همیشه درباره ی این چیزها حرف نمی زد (و البته معلوم است آدم هایی که با آن ها حرف می زد هم همیشه این چیزها را در جوابش نمی گفتند). نه. بعضی وقت ها شـکل کیک و نوع جشـن و فهرست هدیه هایش فرق می کرد.

البته همیشه تلسکوپ بینشان بود: «سم» یکی از طرفدارهای پر و پا قرص «پیشتازان فضا» و به طور کلی ژانر علمی تخیلی بود و می خواست از پنجره ی اتاقش تا جایی که چشم کار می کند، منظومه ی شمسی را زیر نظر بگیرد تا حواسش به آدم فضایی هایی که برای ملاقات می آیند، باشد.

این یعنی آخرش به یک فهرست بلندبالا از کادو و یک مجموعه ی خیلی مفصل از پیشنهاد وسایل جشن رسید که خود به خود کمی مشکل برای بابا و مامانش درست کرد؛ هم از نظر برنامه ریزی و انتخاب کادوها، هم از نظر مالی؛ چون آن ها آنقدرها هم پول نداشتند. ولی چیزی که هیچ وقت عوض نشد، شور و هیجان «سم» برای آن روز بود. بعد، بالاخره آن روز رسید.