کتاب آخرین یانکی

Plays In One Act: 43 Modern Masterpieces
نمایش های تک پرده ای
کد کتاب : 5273
مترجم :
شابک : 978-600-119-952-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 200
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1991
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش در آمریکا

معرفی کتاب آخرین یانکی اثر دنیل هالپرن

کتاب آخرین یانکی، مجموعه ای از نمایشنامه ها به گردآوری دنیل هالپرن است که اولین بار در سال 1991 چاپ شد. این کتاب، مجموعه ای منحصر به فرد از نمایشنامه ها و مونولگ هاست که طیفی وسیع و خیره کننده از برخی از برجسته ترین آثار نمایشی را گرد هم آورده است. چندین و چند اثر مدرن در این کتاب وجود دارد: از نمایشنامه هایی نوشته ی هنرمندان معاصر مهمی همچون دیوید ممت، وندی واسرستاین، سم شپرد و جان گار گرفته تا آثاری درخشان از استادانی همچون آرتور میلر و تنسی ویلیامز، و همچنین استعدادهایی جدید نظیر کارول اس لشاف و پری سوچوک. برخی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان بریتانیایی نیز در کنار تعدادی از چهره های بین المللی مثل واکلاو هاسل و کوبو آبه، از کتاب آخرین یانکی سهمی دارند.

کتاب آخرین یانکی

دنیل هالپرن
دنیل هالپرن، زاده ی سال 1945، نویسنده ای آمریکایی است. هالپرن در نیویورک به دنیا آمد. او که به خلق کتاب های شعر می پرداخت، در سال 1971 موسسه ی انتشاراتی اکو را بنیان نهاد. هالپرن، افتخارات و جوایز ادبی متعددی را از آن خود کرده است. او به همراه همسر و دخترش در شهر نیویورک زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب آخرین یانکی
A dazzling collection.
مجموعه ای خیره کننده.
Amazon Amazon

A standard reference for those interested in contemporary drama.
مرجعی استاندارد برای علاقه مندان به نمایش معاصر.
Barnes & Noble

This collection is exhilarating for both writers and readers.
این مجموعه، هم برای نویسندگان و هم برای مخاطبین، هیجان انگیز است.
Wendy Wasserstein, American playwright

قسمت هایی از کتاب آخرین یانکی (لذت متن)
بعد از ظهری داغ و شرجی در ماه ژوئن. صحنه نمایی است از خیابان اصلی و فروشگاه بزرگ ترمینال در پس زمینه. انبوه جمعیت در حرکت اند. (بهتر آن است که تلاشی برای واقعی نشان دادن آن انجام نگیرد.) زن و مردی جوان روی جدول کنار خیابان با فاصله ی سه متر از هم در مرکز صحنه رو به تماشاگران نشسته اند؛ هر دو هیپی هستند. بهت آلود به جلو خیره شده اند، کاملا بی توجه نسبت به اطراف و با حالتی انزواجویانه. (در صورت تمایل می توانند در حالت استنشاق چسب (مواد) نشان داده شوند.)

چوب می چرخد و می چرخد تا این که با کناره ی پیاده رو برخورد می کند، سپس با صدای گرمپ گرمپ بالا و پایین می جهد و سرانجام به صورت افقی داخل جوی آبی که دو هیپی روی جدول آن نشسته اند، آرام می گیرد. در واکنش به صدا آن دو با ابروهایی در هم کشیده به جایی که چوب فرود آمده و سپس به بالا نگاه کنند تا ببینند چوب از کجا آمده است، اما واکنششان با توجه به خطری که در معرض آن بودند به نوعی فاقد سرعت عمل است. مامور مرد دوزخ از سمت چپ و مامور زن دوزخ از سمت راست صحنه وارد می شوند. نورافکن بر روی هر دو تابیده می شود.

مامور مرد دوزخ: (به پسر هیپی) بسیار خوب، بذار یه سوال ساده ازت بپرسم. می خوای با این چوب چه کار کنی؟ مطمئنم که هیچ هدف خاصی تو ذهنت نداری. پسر هیپی: علاقه ای به هدف ندارم. دختر هیپی: درسته. هدف داشتن دیگه تاریخ مصرفش گذشته. مامور مرد دوزخ: دقیقا. دیگه اهداف به اندازه ی یه ارزن هم نمی ارزن. پس چه طوره اجازه بدی چوب مال من باشه. به درد تو که نمی خوره. این فقط یه تیکه چوب خشکه. اما تا اون جایی که به ما مربوط می شه این یه بخش با ارزش از مدرکیه که به یه آدم به خصوص مربوط می شه... دختر هیپی: (غرق در رویا) اما هر کسی باید یه کمی داشته باشه.