اینجا یک خانه است، یا بهتر بگوییم استخوان بندی خانه ای است که از آن اتاق خواب طبقه ی بالا و در طبقه ی اول آشپزخانه و پهلوی آن، اتاق خواب دیگری، به چشم می خورد. بین اتاق ها دیواری نیست و همه چیز را می توان دید، درست همانطور که در دنیای خاطرات و رویاها، خانه ها و اتاق هایی که در آن ها زندگی می کرده ایم، صحبت ها و فریاد هایی را که دیوار بینشان حایل بود، بدون هیچ دیواری می بینیم و به خاطر می آوریم.
چرا دارم تلاش می کنم تا به چیزی تبدیل شوم که نمی خواهم باشم... در حالی که تمام چیزی که می خواهم، آن بیرون است و انتظار لحظه ای را می کشد که بگویم می دانم چه کسی هستم.
تو در این دنیا فقط صاحب چیزی هستی که می توانی آن را بفروشی.