کتاب آوای فرشته

The call of the angel
کد کتاب : 5878
مترجم :
شابک : 9789644429330
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 408
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب آوای فرشته اثر گیوم موسو

یک مرد و زن در فرودگاه به هم برخورد می کنند. وسیله هایشان از دستشان می افتد. آنها هر دو عجله دارند و شروع به جمع کردن وسیله هایشان می کنند. وقتی آنها به طور تصادفی گوشی های هوشمند خود را در یک فرودگاه تعویض می کنند ، مدلین گرین و جاناتان لمپور کاملا غریبه هستند. هنگامی که آنها متوجه می شوند چه اتفاقی افتاده است ، در دو طرف اقیانوس اطلس قرار دارند و بین آنها بیش از 6000 مایل فاصله است. آنها کم کم وسوسه می شوند و شروع به یادگیری بیشتر در مورد یکدیگر می کنند. آنها در تلفن همراه یکدیگر کاوش می کنند. کنجکاوی خفیف کم کم به وسواس تبدیل می شود زیرا تلفن های همراه آنها رازهایی از زندگی گذشته آنها را فاش می کند: جاناتان زمانی آشپز مشهوری در جهان بود که زندگی درخشانش یک شبه فروپاشید. مدلین در پی یک پرونده دلخراش ، حرفه ی خود را به عنوان پلیس را رها کرد و به یک گل فروشی پاریسی تبدیل شد. زندگی هر دوی آنها با رازهایی گره خورده است که هر دو فکر می کردند برای هیمشه مدفون شده است. آنچه که با شروع یک کمدی عاشقانه شروع می شود ، به تدریج به سمت یک داستان هیجان انگیز پرواز می کند.
یک طرح استادانه که توسط شخصیت های متحرک هدایت می شود.
یک پایان بندی عالی.
دو زندگی کامل، موجود در دو تلفن همراه کوچک.
کتاب آوای فرشته را آریا نوری ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات البرز منتشر شده است.

کتاب آوای فرشته

گیوم موسو
گیوم موسو (به فرانسوی: Guillaume Musso) نویسنده قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است. گیوم موسو در سال ۱۹۷۴ میلادی در فرانسه متولد شد. او از کودکی به کتاب و نمایش علاقه داشت و خیلی زود شروع به نوشتن کرد. وی در ۱۹ سالگی به آمریکا سفر کرد و پس از اقامتی چند ماهه به وطنش بازگشت و در حالی که در سرش ایده‌های زیادی داشت شروع به نوشتن کرد. در سال 2003 وی تصادفی شدید انجام داد که همین تصادف موجب شکل گیری رمان "و بعد" شد که در مورد مردی بود که از مرگ بازگشت. این رمان بیش از یک میلیون فروش در کشور فران...
قسمت هایی از کتاب آوای فرشته (لذت متن)
مدلین صدایش را بالا برد: من اصلا نمی فهمم که چی میگی. پس واضح تر صحبت کن! چرا هشت روز صبر کردی و تازه الآن داری ناپدیدشدن دخترت را گزارش می کنی، ارین دیکسون با صورتی رنگ پریده و موهایی ژولیده، روی صندلی خود. در برابر مدلین نشسته بود. او که حال خوبی نداشت، پیوسته پلک می زد و با لیوان قهوه ای که در دست داشت بازی می کرد. «لعنتی! شما که می دانید نوجوان ها چجوری اند! خودشان می روند و خودشان هم برمی گردند! در ضمن من یک بار دیگر هم به شما گفتم! آلیس دختر مستقلیه و به تنهایی خیلی خوب زندگی می کنه...» مدلین با سردی پاسخ داد: «اما فقط چهارده ساله است!»

«مدت زیادی است که ناپدیدشده... راستش را بخواهید کاملا هم مطمئن نیستم که او پدر آلیس باشد! در آن دوره که باردار شدم با مردهای زیادی معاشرت داشتم بی آنکه به فکر پیشگیری از بارداری باشم...» مدلین به طور ناگهانی خشمگین شد. پنج سالی می شد که در این بخش کار می کرد و با این رفتارها به خوبی آشنا بود؛ بی ثباتی رفتاری و نگاهی که همواره به این سو و آن سو می چرخید. نشان می داد ارین به مصرف مواد نیاز دارد. آثار سوختگی دور لب هایش براثر مصرف مواد بود. مطمئن بود که او به کراک اعتیاد دارد. لباس و اسلحه اش را که برمی داشت گفت: «بیا بریم جیم!» درحالی که وارد دفتر رئیس حوزه می شد تا شرایط را برای او توضیح بدهد، جیم، ارین را بیرون برد و برای او سیگاری روشن کرد.