کتاب زندگی با عشق چه زیباست

Living loving & learning
کد کتاب : 5981
مترجم :
شابک : 9789646839076
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1982
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 31
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب زندگی با عشق چه زیباست اثر لئو بوسکالیا

لئو بوسکالیا نوسنده کتاب زندگی با عشق چه زیباست متولد مارس 1924، معروف به "دکتر لاو" ، نویسنده آمریکایی ، سخنران انگیزشی و استاد گروه آموزش ویژه دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود.
او در لس آنجلس ، کالیفرنیا ، در خانواده ای از مهاجران ایتالیایی متولد شد. اوایل کودکی خود را قبل از اینکه برای تحصیل به ایالات متحده برگردد ، در اوستای ایتالیا گذراند.
وی دانش آموخته دبیرستان تئودور روزولت بود. بوسکالیا در جنگ جهانی دوم در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرد. با استفاده از G.I. از مزایای بیل ، وی وارد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی شد و در آنجا سه درجه کسب کرد (لیسانس 1950 ، کارشناسی ارشد 1954 ، دکترای 1963)

وی اولین کسی بود که مفهوم آغوش را برای زنده ماندن و الگویی دوازده گانه برای رشد ارائه داد.

پس از بازنشستگی ، بوسکالیا به عنوان استاد بزرگ انتخاب شد.
او با خودکشی دانشجویی تحت تأثیر قرار گرفت تاحدی که به ارتباط غیر انسانی و معنای زندگی شک کرد .این مبنای اولین کتاب وی شد ، با عنوان ساده زندگی با عشق چه زیباست. سبک سخنوری پویا او توسط سرویس پخش عمومی (PBS) کشف شد و سخنرانی های تلویزیونی وی در دهه 1980 محبوبیت زیادی کسب کرد. اسامی تعدادی از کتاب های او در زیر آورده شده است.
عشق (1972)
سقوط فردی برگ (1982)
زندگی کردن ، دوست داشتن و یادگیری (1982)
از آنجا که من انسان هستم (1972)
معلولان و والدین آنها: یک چالش مشاوره ای (1983)

کتاب زندگی با عشق چه زیباست

لئو بوسکالیا
فلیس لئوناردو بوسکالیا (به ایتالیایی: Felice Leonardo Buscaglia) استاد دانشگاه، نویسنده و سخنران آمریکایی -ایتالیایی‌تبار- است. بوسکالیا در ۳۱ مارس ۱۹۲۴ متولد شد و در ۱۱ ژوئن ۱۹۹۸ در «گلنبروک» ایالت نوادا درگذشت.
قسمت هایی از کتاب زندگی با عشق چه زیباست (لذت متن)
البته در این کلاسها بعد از آنچه یاد می دهم تجربه می آموزم. اغلب روی فرش بزرگی می نشینیم و جان از دو ساعت بحث و گفتگو داریم که معمولا تا شب ادامه پیدا می کننیک وقت رسمی آن دو ساعت است. موضوع گفتگوهایمان این است که عمل آموقتی است و این چیزی است که از سالها پیش روان شناسان - انسان ان جامعه شناسان بر آن اتفاق رأی داشتند، عشق چیزی نیست که ناتوانی خود به خود به وجود آید، در حالی که ما تصوری خلاف این را داریم و ب ی شتر گرفتاریهای ما در روابط با یکدیگر شده است. پس چه کسی به ما عشق ورزیدن را می آموزد؟ ما از یک طرف از جامعه، و از سوی دیگر از پدر و مادر دمشق را می آموزیم، هر چند آنها الزاما بهترین مربی نیستند لیک اولین وبیان ما به شمار می روند.

بچه ها همیشه از پدر و مادر خود انتظار دارند که کامل و بی عیب باشند و وقتی واقعیت به آنها نشان می دهد که این عزیان آدمهای کاملی نیستند، به راستی عصبی شده دچار سرخوردگی و تولید می گردند. در حالی که عقل و منطق ایجاب می کند که این زن و مرد را به هم مردم عادی و مثل خودمان نگاه کنیم، با همان حالات اتکایی، با غلط محبت، شادی، غم و حرمان. نکته مهم این است، چنانچه ما از پدر و مادر و یا اجتماع عشق را آموخته باشیم،