1. خانه
  2. /
  3. کتاب خدای خوب منهتن

کتاب خدای خوب منهتن

3 از 1 رأی

کتاب خدای خوب منهتن

Der gute Gott von Manhattan
٪10
220000
198000
معرفی کتاب خدای خوب منهتن
نمایشنامه‌ی رادیویی «خدای خوب منهتن» اثر اینگه‌بورگ باخمن، شاعر و نویسنده‌ی برجسته‌ی اتریشی، یکی از درخشان‌ترین و بحث‌برانگیزترین آثار ادبیات آلمانی‌زبان در دهه‌ی ۱۹۵۰ است. این اثر نخستین‌بار در سال ۱۹۵۷ برای رادیو ساخته شد و در ۲۹ مه ۱۹۵۸ از شبکه‌های NDR هامبورگ و BR مونیخ به کارگردانی فریتز شرودر-یان و با موسیقی پیتر زوتکوف پخش گردید. سال بعد، در ۱۹۵۹، باخمن برای این نمایشنامه جایزه‌ی معتبر War Blind Radio Play Prize را دریافت کرد. داستان در قالب دادگاهی استعاری روایت می‌شود؛ دادگاهی که در آن «خدای خوب» به جرم قتل زنی به نام جنیفر در شهر نیویورک محاکمه می‌شود. روایت به‌صورت فلاش‌بک از زبان خود خدا پیش می‌رود. او شرح می‌دهد که چگونه میان جنیفر و جـن، جوانی معمولی، عشقی مطلق، افراطی و ویرانگر شکل گرفت؛ عشقی که از نگاه او تهدیدی علیه نظم و تداوم زندگی روزمره بود. این دو در ایستگاه گرند سنترال با یکدیگر آشنا می‌شوند، و عشق‌شان با شدتی جنون‌آمیز در شب‌های پیاپی در اتاق‌های هتل و ارتفاع آسمان‌خراش‌های منهتن به اوج می‌رسد. اما همان‌گونه که باخمن در آثار شاعرانه‌اش بارها نشان داده، عشق در جهان مدرن با نیروهای کنترل‌گر و عقلانی در تعارض است. «خدای خوب» که نگهبان نظم اجتماعی و اخلاقی است، تصمیم می‌گیرد این عشق «غیرقابل‌تحمل» را نابود کند و با فرستادن بمبی به جنیفر، او را می‌کشد. با این حال در پایان، دادگاه او را تبرئه می‌کند؛ زیرا جامعه، در واقع، با او همدست است. در پس این ساختار تمثیلی، باخمان تضادی بنیادین میان عشق و نظم را به نمایش می‌گذارد: عشق، نیرویی خودانگیخته، بی‌مرز و ویرانگر است که می‌خواهد از چارچوب‌های عقلانی، اجتماعی و اخلاقی فراتر رود؛ اما نظم، در قالب اقتدار، قانون و مذهب، آن را خطرناک می‌داند و سرکوب می‌کند. «خدای خوب» مظهر این نظم است؛ چهره‌ای در عین حال مقدس و هیولاوار که با لحنی آرام و منطقی قتل را توجیه می‌کند. در برابر او، جنیفر و جن نماد آزادی احساس و رستگاری از عقل حسابگر هستند؛ قربانیانی که عشق‌شان با مرگ پیوند می‌خورد، همان‌گونه که در سنت رمانتیک اروپایی، عشق مطلق سرنوشتی جز فنا ندارد. باخمن از زبان شاعرانه و چندصدایی بهره می‌گیرد: روایت میان صحنه‌ی دادگاه، مونولوگ‌های درونی و صداهای نمادین در نوسان است، و همین چندلایگی ساختاری، اثری صوتی‌ـ‌فلسفی می‌آفریند که شنونده را میان همدلی و داوری سرگردان می‌سازد. عناصر نمادین - از جمله سنجاب‌هایی که خدا از آن‌ها به‌عنوان جاسوس خود یاد می‌کند - به جهان نمایش حالتی سورئال می‌بخشند و تضاد میان معصومیت و کنترل را برجسته می‌سازند. از دیدگاه تفسیری، «خدای خوب منهتن» می‌تواند بیانی از ترس مردسالارانه از شور زنانه نیز باشد: خشم خدا از عشقی که زن آغازگر آن است، بازتابی از اضطراب جامعه‌ای است که هنوز نمی‌تواند آزادی عاطفی و جسمانی زن را تحمل کند. افزون بر این، نمایشنامه انتقادی پنهان از نظام سرمایه‌داری مدرن نیز هست؛ جهانی که در آن عشق، چون سود نمی‌آورد، به‌سان بی‌نظمی و هرج‌ومرج تلقی می‌شود. باخمن در این اثر، همانند شعرهای خود، مرز میان شعر، فلسفه و درام را می‌شکند. او در لفافه‌ی یک نمایشنامه‌ی رادیویی، محاکمه‌ای اخلاقی و هستی‌شناختی را ترتیب می‌دهد که در آن پرسش‌هایی چون: «چه کسی حق قضاوت بر عشق را دارد؟» و «آیا عشق مطلق در دنیای قانون‌مدار ممکن است؟» بی‌پاسخ می‌مانند. همین ابهام، نقطه‌ی قوت و زیبایی اثر است.
در نهایت، «خدای خوب منهتن» نه فقط نمایشنامه‌ای درباره‌ی یک قتل، بلکه مرثیه‌ای برای عشق مطلق است؛ عشقی که جهان مدرن برای حفظ نظم خویش ناچار به نابودی آن است. باخمن با زبانی شاعرانه و اندیشه‌ای فلسفی، تراژدی ابدی رویارویی عشق و قدرت را بازمی‌گوید، و از مخاطب می‌خواهد بپرسد: اگر عشق تهدیدی برای نظم است، پس کدام‌یک را باید نجات داد - عشق، یا جهان بی‌عشق؟
درباره اینگه بورگ باخمن
درباره اینگه بورگ باخمن
اینگه‌بورگ باخمان (Ingeborg Bachmann) (زاده ۲۵ ژوئن ۱۹۲۶ - درگذشته ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳) نویسنده و شاعر اتریشی بود. باخمان در کلاگن‌فورت اتریش زاده شد. فیلولوژی، فلسفه و روان‌شناسی را در دانشگاه‌های اینسبروک، گراتس و وین خواند و با نوشتن پایان‌نامه‌ای درباره مارتین هایدگر دکترا گرفت.
از ۱۹۵۳ به نویسندگی روی آورد و عضو گروه ۴۷ شد. در همان سال او به رم مهاجرت کرد و تا آخر عمر در همان‌جا زندگی کرد. در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳ در سانحه آتش‌سوزی جان خود را از دست داد. زمان تمدید شده نام یکی از دیوان‌های شعر او و مالینا و حرص، از رمان‌های اوست.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خدای خوب منهتن" ثبت می‌کند