کتاب یک روز قشنگ بارانی

Odette Toulemonde et autres histoires
کد کتاب : 6084
مترجم :
شابک : 9789643416997
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 142
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 18
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

پرنسس پابرهنه
Odette Toulemonde et autres histoires
کد کتاب : 16281
مترجم :
شابک : 978-9642431212
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 152
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : ---

یک روز خوب بارانی
Odette Toulemonde et autres histoires
کد کتاب : 71878
مترجم :
شابک : 978-6225835016
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 48
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب یک روز قشنگ بارانی اثر اریک امانوئل اشمیت

اریک-امانوئل اشمیت ، یکی از محبوب ترین و مشهور ترین نویسندگان اروپا است. او بهتر از هر کس دیگری خواننده را مجذوب سبک روح انگیز ، شناور و داستان های افسونگرانه خود می کند که بدون دردسر از روزمرگی به خارق العادگی می روند. هشت داستان در این مجموعه تحت عنوان کتاب یک روز قشنگ بارانی
، اولین داستان وی که به زبان انگلیسی منتشر شد ، نشان دهنده بهترین نویسندگی و خیالی ترین داستان های او است: از داستان عشق بین بالتازار ، نویسنده ثروتمند و موفق ، و اودت ، صندوقدار یک سوپرمارکت ، تا داستان یک شاهزاده خانم پابرهنه ؛ از داستان تکان دهنده گروهی از زندانیان زن در یک گولاگ شوروی گرفته تا پرتره سرگرم کننده یک کمال گرای چند ساله ناراضی. در اینجا هشت افسانه معاصر آورده شده است ، جمع شده توسط بازیگران شخصیت های عجیب و موثر ، درباره افراد در جستجوی خوشبختی. در پشت هر داستان یک حقیقت ساده ، اگرچه گریزناپذیر است ، نهفته است: خوشبختی اغلب در جلوی چشمان ما قرار دارد ، هرچند که ممکن است غالبا نسبت به آن کور باشیم.

یک روز قشنگ بارانی ، داستانی کوتاه که عنوان خود را به این مجموعه می بخشد ، در واقع جابجایی فیلمنامه فیلمی است که اشمیت کارگردانی کرده است (با کاترین فروت و آلبرت دوپونتل) 1. این فیلم در 7 فوریه 2007 اکران شد.

کتاب یک روز قشنگ بارانی

اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، زاده ی 28 مارس 1960، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلسوف فرانسوی است. آثار اشمیت تا به حال به 43 زبان منتشر شده و نمایشنامه هایش نیز در بیش از 50 کشور روی صحنه رفته است. او مدرک دکتری خود در فلسفه را در سال 1987 از دانشگاه سوربون دریافت نمود. اشمیت از سال 2002 تاکنون در بروکسل زندگی می کند و در سال 2008، شهروند بلژیک شده است.
قسمت هایی از کتاب یک روز قشنگ بارانی (لذت متن)
با هم عشقبازی کردند. سعادتی که آنتوان حس کرد هیچ ربطی به لذت هلن نداشت. با این حال هلن گذاشت که ادامه بدهد. ماه ها بود که رابطه شان ادامه داشت. آنتوان می گفت که بزرگ ترین عشق زندگیش را یافته است. به محض این که هلن را به رستوران می برد باید حتما هلن را شریک برنامه های زندگی آینده اش می کرد. این وکیلی که تمام پاریس به دنبالش بود می خواست که هلن همسر و مادر فرزندانش شود. هلن هم لبخند بر لب سکوت می کرد. آنتوان از روی احترام یا ترس، جرأت نمی کرد وادارش کند جواب دهد. چی در سر هلن می گذشت؟ درواقع خودش هم نمی دانست. مسلما این ماجرا بیشتر از معمول طول کشیده بود اما هلن نمی خواست این موضوع را به حساب آورد و از آن نتیجه گیری کند. آنتوان به نظرش چطور بگویم... خوش آیند می آمد. آره، کلمه ای قوی تر و پرشورتر برای بیان احساسی که فعلا باعث می شد هلن رابطه اش را با او به هم نزند پیدا نمی کرد. حالا که قرار است آنتوان را پس بزند دیگر چرا عجله کند؟ هلن برای آسودگی خیال فهرستی از عیوب آنتوان تهیه کرده بود. از نظر قیافه آنتوان یک لاغر دروغین بود. بدون لباس، شکم کوچولوی بچگانه ای از هیکل درازش بیرون می زد که بدون شک طی سال های آینده بزرگ تر هم می شد. رابطه نزدیکشان هم زیادی طول می کشید و تکراری در کار نبود. از نظر فکری هم با این که درخشان بود و مرتبه و موفقیت شغلیش گواه آن بود، زبان های خارجی را به خوبی هلن حرف نمی زد. از نظر روحی هم آدمی بود که به مردم زیادی اعتماد می کرد، و به طرز ابلهانه ای خوش باور به نظر می رسید... با این حال هیچ کدام از این معایب برای قطع فوری رابطه کافی نبود، این معایب هلن را منقلب می کرد. احتیاطی که آنتوان در به کارگیری زبان های خارجه به خرج می داد در حد کمالی بود که برای زبان مادریش داشت. اما سادگیش هم برای هلن آرامش بخش بود: هلن در مجامع نخست ابتذال آدم ها را می دید، تنگ نظری هایشان، بی غیرتی شان، حسادتشان، عدم اطمینانشان، ترسشان را.