کتاب اشک قاتل

The Killer's Tears
کد کتاب : 82707
مترجم :
شابک : 978-6226028479
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 162
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 22 مهر

نامزد جایزه Batchelder سال 2007

معرفی کتاب اشک قاتل اثر آن-لور بوندو

کتاب «اشک قاتل» رمانی نوشته «آن-لور بوندو» است که نخستین بار در سال 2007 به چاپ رسید. «پائولو» کودکی تنها در مزرعه ای دلگیر در جنوب شیلی است. زندگی او زمانی به شکل غیرمنتظره دگرگون می شود که قاتلی بی رحم به نام «آنجل آلگریا»، پدر و مادر «پائولو» را فقط برای سرقت از خانه آن ها به قتل می رساند. «آنجل» نمی خواهد دستش به خون یک کودک آلوده شود، و سکوت سنگین «پائولو»، اندک عواطف باقیمانده در وجود مرد را تحت تأثیر قرار می دهد. دوستی غیرمنتظره ای میان آن ها شکل می گیرد و «آنجل» تلاش می کند به جایگاهی مانند یک پدر در زندگی «پائولو» دست یابد. اگرچه رابطه با «پائولو»، فرصتی برای رستگاری را در اختیار «آنجل» قرار می دهد، اما گناهان و جنایت های گذشته اش قرار نیست به این راحتی او را رها کنند.

کتاب اشک قاتل

آن-لور بوندو
«آن-لور بوندو» (Anne-Laure Bondoux) در سال 1971 در حومه پاریس به دنیا آمد. او هنگامی که در رشته ادبیات مدرن تحصیل می کرد، کارگاه های نویسندگی را برای کودکان دارای مشکل یادگیری راه اندازی کرد.
نکوداشت های کتاب اشک قاتل
With an affecting fable-like style and absorbing narrative.
با سبکی تأثیرگذار و افسانه-مانند، و روایتی جذاب.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A poignant, lyrical story.
داستانی گزنده و شعرگونه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Filled with challenging ideas and potent language.
سرشار از ایده های چالش برانگیز و زبان قدرتمند.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب اشک قاتل (لذت متن)
«پائولو» می خواست از مادر و پدرش بگوید که کشته شده بودند. اما نظرش عوض شد. چه ارزشی داشت اگر حالا از آن ها حرف می زد؟ دیگر صدا یا بویشان را به خاطر نمی آورد. افزون بر آن، «آنجل» نمی خواست او به گذشته برگردد. فقط زمان حال اهمیت داشت.

«لوئیس» چشم های کودک را که برق می زد، دید. چشم هایش مثل دو شاه بلوط تازه، شکفته بودند. «پائولو» تا به حال کسی را ندیده بود که نوشتن بلد باشد. والدین بی سوادش حتی نمی توانستند قلم به دست بگیرند، «آنجل» هم دست کمی از آن ها نداشت. «لوئیس» پیشنهاد کرد: «بیا با هم بنویسیم. کلمه به کلمه.»

کلمه ها مثل مار بودند. از لای انگشت های «پائولو» سر می خوردند و فرار می کردند. فکر کرد می تواند یکی را بگیرد، اما بعد از پانزده دقیقه سر خوردن قلم از لای انگشتانش، برگه کاغذ «پائولو» پر از علامت های عجیب و غریب، جای پاک کن و لک بود. نوشتن حرف ها، مهارت می خواست.