کتاب "مارمولک سیاه" داستانی پلیسی از نویسنده ژاپنی " ادوگاوا رانپو" میباشد.داستان "ادوگاوا رانپو" از یک مهمانی در شب کریسمس اتفاق می افتد.شبی که جونچان را به میدوریکاوا متصل میکند.
در شب کریسمس جونچان به قتلی مرتکب میشود و برای فرار از دست پلیس و به میدوریکاوا ملقب به مارمولک سفید پناه میبرد و از او طلب کمک میکند.او به جونچان پناه میدهد و از او میخواهد که این لطف او را جبران کند.
بدنبال فرار جونچان از موقعیت قبلی،او وارد نقشه ای جنایی دیگر میشود و از او خواسته میشود که در نقشه آدم ربایی که "مارمولک سیاه " کشیده است شرکت کند.
"مارمولک سیاه" تفریحی متفاوت دارد.او کارآگاهی معروف بنام آکچی را زیر نظر دارد و ازینکه توانایی های او را به چلش بکشد لذت میبرد.به همین دلیل نقشه دزدیدن دختر جواهر فروش معروف شهر بنام اساکا را طراحی میکند و از جونچان برای این نقشه استفاده میکند.
مارمولک سیاهی روی بازوی چپ زن جوان و زیبا، کش و قوس می آمد. به نظر می رسید که دارد می خزد و بادکش های پاهایش هماهنگ با حرکت عضلات جلو می رود. گویی که بخواهد از بازو به سمت شانه و بعد گردن حرکت کند و بالاخره به آن لب های خیس و قرمز برسد. اما سر جایش می ماند و هرگز پیش نمی رفت. شباهت این خالکوبی با مارمولک واقعی چشمگیر بود.
در آن لحظه در مکانی بودند شبیه راهرو دراز و پیچ در پیچی که از کف تا سقف بتنی بود. لوسترهای کریستالی زیبایی از سقف آویزان بود. ویترین هایی روشن در امتداد دیوارها در این سو و آن سوی راهرو قرار داشت. داخل آن ها جواهراتی به شکل های مختلف زیر برق لوسترها مثل ستاره های بی شماری می درخشید. سانائه مقابل این همه زیبایی و شکوه، آهی ستایش آمیز کشید.
بی اختیار روی تخت بلند شده بود و با سگرمه های درهم، به اقداماتی که لازم بود انجام دهد می اندیشید. در به شدت باز شد و سه مرد آمدند داخل. یکی از آن ها شروع کرد به تندتند حرف زدن: «خانم، زود باشید بیایید. اتفاق عجیبی افتاده….»
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
نسبت به بقیه کارای رانپو ضعیفتر بود به نظرم
به نظرم این کتاب برای گروه سنی نوجوون میتونه مناسبتر باشه، ولی در کل جالب نبود ترجمه خوبی نداشت و داستانش بسیار سطحی بود…
به نظرم این کتاب برای گروه سنی نوجوونا میتونه مناسبتر باشه، جالب نبود ترجمه خوبی نداشت و داستانش بسیار سطحی بود…
من یاد فیلمای هندی میفتادم و خنده ام میگرفت به کل این جریان◉‿◉ ولی واقعا کتاب جالب و باحالی بود
این مجموعه داستانها همشون عالی هستن
بیشتر داستان جذاب و غیر قابل پیشبینی بود؛ اما در اواخر داستان این موضوع کاهش پیدا میکرد. کاراکتر زن اغواگر و زیرکی او جالب بود و دید متفاوتی داشت
خیلی جذاب بود دو روزه خوندمش